سلام به همهههههه😃
*پناه گرفتنحالتون چطوره؟؟
فحش بدید تخلیه شید😅
یواش فقط🥲😂تابستونتون چطور بود؟؟!🤪
پارت جدید اوردم
امیدوارم لذت ببرید🥺💙______________________________
آنچه گذشت:
لویی بعد از ضربهای که توی درگیری به سرش خورد، اتفاقات لحظهی حادثه رو فراموش کرد و به یاد نمیاورد که چه بلایی سر هری اومده.
اما زمانی که به یاد اورد برای نجات هری، دست به تهدید هرمن زد و باهاش معامله کرد....
آزادی هری و ضمانت کردن جونش تا زمان رسیدن به بلژیک در ازای افشا نکردن راز هرمن!!......
.
.
• بوسه ی آخرمان بود نمیدانستیم...!•.
.
..
د.ا.د لویی"همچین چیزی امکان نداره!!!!!"
جرج با نفرت گفت و صداش از شدت حرص و عصبانیت میلرزید. دوباره چشمهاش رو روی حکم آزادی هری چرخوند و بعد از چند لحظه، طومار رو محکم روی میز کوبید و با جدیت گفت....
"من تا از صحت این نامه مطمئن نشم هرولد رو آزاد نمیکنم!!!"
با شنیدن حرفش بیاختیار چشمهامو روی هم فشار دادم و با کج کردن سرم، قلنج گردنم رو شکستم و خیلی جلوی خودم رو گرفتم تا بهش حمله نکنم و گردنش رو نشکنم!!...
لیام که میدونست چقدر نسبت به جرج حساسم و چه اتفاقاتی رو با اون عوضی و برادرش تجربه کرده بودم، قبل از اینکه حرفی بزنم و از کوره در برم، مداخله کرد و با لحن قاطعی گفت....
"این حکم از طرف شخص شاهزادهست!!....مگه مهر مخصوصشون رو آخر نامه نمیبینی؟؟!!"
جرج بدون توجه به مایی که جلوی میزش ایستاده بودیم، یکی از پاهاش رو بلند کرد و روی میز انداخت و با لحن سرکش و خودرایی گفت....
"من برای رسوندن هرولد به این نقطه کم تلاش نکردم که حالا بخوام انقدر راحت ولش کنم!!...خودم باید با شاهزاده هرمن حرف بزنم تا بفهمم موضوع چی بوده و برای چی همچین تصمیمی گرفتن!!"
با تموم شدن حرفش بدون اینکه حتی ثانیهای به چیزی فکر کنم، به سرعت روی میز خم شدم و یقهاش رو چنگ زدم و اون رو محکم سمت خودم کشیدم طوری که تعادلش رو از دست داد و روی میز خم شد....
لیام و دیلان با نگرانی نگاهم کردن و خواستن دخالت کنن ولی قبل از اون، صورتم رو به صورت جرج نزدیک کردم و با نفرت و از بین دندونهام غریدم....
"حرف دهنت رو بفهم جرج!!!!....'شاهزاده' هرولد!!!.... فهمیدی؟؟؟؟!!....شاهزادهههه!!!.... تکرار کننننن!!!"
بیاختیار و با صدای بلندی توی صورتش داد زدم و همین کافی بود تا لیام دخالت کنه و به زور دستم رو از دور یقهی جرج باز کنه و من رو عقب بکشه....
YOU ARE READING
CONQUERED
FanfictionI changed that Monster, just for YOU..! ❌هشدار❌ ۱-فنفیک با فاصلهی زمانی نسبتا زیادی آپ میشود. ۲-این یک رمان طولانی است؛ اگه حوصلهی داستان طولانی ندارید، این فنفیک را شروع نکنید. ۳-این یک فنفیک "بیدیاسام" نیست اما دارای محتوایی است که ممکن است ب...