101

3.8K 461 828
                                    

سلام به همه دلبرا🫂🌱

چطورید؟؟🥹

یه پارت نوشتم که سینگل‌ها فقط باید برن یه گوشه و با ۳،۴ تا جعبه دستمال و آب‌قند عر بزنن😭😂💔

*خودش به گوشه‌ای میخزد تا کسی اشک‌هایش را نبیند

یه ذره دیر آماده شد این پارت چون فاکینگگگگ خیلیییی طولانی بوددددد😫 و احزازاتی🥹🔪

انی وی. امیدوارم حتی شده برای چند دقیقه از دنیای واقعی جداتون کنه و حال خوب بهتون بده :>💙

_____________________________

.
.
.
.
.
.
.
.
.
•تو را ز خویش جدا می‌کنند، درد اینجاست...!•

- ابتهاج

د.ا.د لویی

"ویلیام...."

با صدای بم و گرفته‌اش، سکوت سنگین بینمون رو شکست و اسمم رو به زبون اورد و همین کافی بود تا با وجود بغضِ کشنده‌ی توی گلوم، بی‌اختیار لبخندی بزنم و سعی کنم جلوی اشک‌هامو بگیرم....

و ثانیه‌ای بعد این من بودم که بدون توجه به هیچکس و هیچ چیزی، به سرعت دیلان و آداچی رو کنار زدم و طوری که انگار بند بند وجودم، آغوش اون پسر رو برای بقا التماس میکرد، سمتش دویدم و دست‌هامو دور گردنش حلقه کردم و با تمام وجود بغلش کردم!!...

نمیخواستم فقط در آغوش بگیرمش،
میخواستم آنقدر بین بازوهایم بماند که پیر شویم!...
که دفن شویم در تن رنجور و پر درد دیگری!....
که هیچکس و هیچ چیز دیگری، نتواند این پیوند را بشکند!...

هری به خاطر شتابم، با بی‌تعادلی قدمی عقب رفت ولی نذاشت حتی ثانیه‌ای طول بکشه و اون هم با سریع‌ترین حالت ممکن، دست‌هاشو دورم حلقه کرد و طوری محکم من رو در آغوش کشید و به سینه‌اش فشار داد که انگار میخواست مرز بین دو تن رو بشکنه و روح‌های دلتنگمون رو به هم پیوند بزنه!!!...

"خدایا...خدایا ممنونم!!!....تو سالمی!!....تو سالمی لویی!!... فکر کردم اتفاقی برات افتاده!!...خدایا باورم نمیشه!!"

هری با بی‌تابی و بین بوسه‌هایی که محکم و سریع، روی نقطه به نقطه‌ی صورتم میکاشت گفت و حتی حاضر نمیشد که یک لحظه هم، دست‌هاش رو دور بدنم شل کنه!....

با بی‌تابی و دلتنگی و احساسات طغیان کرده‌اش، دست‌هاش رو روی کمرم حرکت میداد و روی موهامو میبوسید و هر چند لحظه یکبار، کمی سرش رو عقب میبرد و با دلتنگی و نگرانی، صورتم رو وارسی میکرد و دوباره بیشتر از قبل، بدنم رو به آغوش میکشید....

"فکر میکردم از دستت دادم...منِ لعنتی فکر میکردم دوباره از دستت دادم!!...خدایا این چند روز مثل جهنم بودش!!... اخه کجا بودی؟؟؟!!!...خدایا داشتم دیوونه میشدم!!!"

CONQUEREDWhere stories live. Discover now