با عرض سلام😀
چطورید ترکیدهها؟😀🎈
کلا با دو، سه روز تاخیر برگشتم آبرومو بردید😒
صبر کنید فقط. جرتون میدم📌کاور رو نگاه کنید و یاواااااش بزنید💦
داداچ هرررررمن جذاب سسکی خودمه🤤😍😭الهی هدف بشم شاید تیراندازم تو باشی🤤💦
(فکر کنم جای خوبی رو برای فنگرلی انتخاب نکردم😂🤦🏻♀️)بیشتر از ۹ هزار کلمهاست دوستان!
خودتون بودجه بندی کنید بخونید😂🤦🏻♀️بخونیددددد
بترکیدددددد
😀📌یوهاها___________________________________
•گاهی تمام وجودت گریه میکند....جز چشمها!..•
.
.
.
.
.
د.ا.د لویی"ببندیدش به هدف!"
هرمن گفت و من با شنیدن حرفش با وحشت بهش نگاه کردم و قبل از اینکه بفهمم چه اتفاقی داره میفته، جرج همراه با یکی دیگه از سربازها، بازوهامرو گرفتن و من رو از روی زمین بلند کردند....
"چ- چی؟؟؟!!....میخوای چیکار کنی لعنتییی؟؟؟....ولم کنیددد!!...حق نداری بهم دست بزنی عوضییی!!... ولم کنننن!!!"
دبا وحشت داد کشیدم. میخواستم مقاومت کنم ولی نمیتونستم به خاطر اون تیر، پای راستم رو تکون بدم و جای ضربهی شلاقها هم، نمیذاشت حرکت کنم...
اون دونفر من رو همراه خودشون کشیدن جلوی یکی از هدفها ایستادن. دستها عقب بردن و پاهامو کمی باز کردن و محکم به تنهی قطع شدهی درخت بستن طوری که نمیتونستم حتی ذرهای تکون بخورم...
از وحشت قفسهی سینهام تند تند پایین و بالا میرفت و برخورد کمرم با چوبی که بهش بسته شده بودم، وضعم رو بدتر میکرد و درد کشندهای رو زیر پوستم وارد میکرد...
هرمن تو فاصلهای دورتر از من، با آرامش دستکشهاش رو از دستهای اریکا بیرون کشید و دستش کرد. کمانش رو از سربازی که کنارش بود گرفت و تیر رو داخلش گذاشت و سمتم نشونه گرفت....
با بیچارگی چشمهامو محکم روی هم فشار دادم تا حداقل نبینم که داره چه اتفاقی میفته و با وحشت و زیرلب، تند تند زمزمه کردم...
" یا مسیح!...یا مسیح خودت کمکم کن!...خودت نجاتم بده!..خدایا!...خدایا پس هری کجاست؟؟"
چشمامو به آرومی باز کردم و هرمن رو دیدم که کمانش رو تا ته کشیده بود و من رو نشونه گرفته بود و زمانی که ولش کرد، با وحشت جیغی زدم و تیر، به سرعت سمتم اومد با فاصلهی کمی از چشمم عبور کرد و کنار سرم، به تنهی درخت خورد!!....
با وحشت نفس نفس زدم و به تیری نگاه کردم که شاید اندازهی یک بند انگشت باهام فاصله داشت و اینبار با صدای بلندی داد زدم....
YOU ARE READING
CONQUERED
FanfictionI changed that Monster, just for YOU..! ❌هشدار❌ ۱-فنفیک با فاصلهی زمانی نسبتا زیادی آپ میشود. ۲-این یک رمان طولانی است؛ اگه حوصلهی داستان طولانی ندارید، این فنفیک را شروع نکنید. ۳-این یک فنفیک "بیدیاسام" نیست اما دارای محتوایی است که ممکن است ب...