important

12.8K 1K 1.4K
                                    


خیلی خب سلام به بادکنک‌ها😀🖐🏽
با عرض پوزش این یه آپ نیست🙄

ولی میخوام سه تا خبر مهم رو بهتون بگم
دوتا خوب و یدونه خیلی بد🙃💦

ازتون میخوام که خواهشاااااااا با دقت بخونید و باهام هم فکری کنید چون الان حتی به گوست ریدرها هم نیاز دارم🙄


 

⚀خب خبر خوب اول رو با این تصویر شروع میکنم....

⚀خب خبر خوب اول رو با این تصویر شروع میکنم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

به بچه‌ی جدیدم سلام کنید😎🚬

خب ایده‌ی این داستان پنج ماه پیش به ذهنم رسید و حسابی روش کار شده و از اونجایی که میدونم به واسطه‌ی کانکرد خواننده هم زیاد داره پس با وسواس وحشتناکی روش فکر کردم و مطمئنم این داستان خیلی خوب میشه!

این داستان فعلا قرار نیست پابلیش شه ولی خواستم بزارم تا بدونید که همچین چیزی تو ذهنم هست و برای نوشتنش خیلی مصمم هستم😌💦
( قراره با این داستان خیلی محترمانه جرتون بدم😏💦🤘🏼)

__________________________

⚁ اما خبر دوم...که متاسفانه خبر بده است🙄😶

کانکرد قراره تا یک سال آینده آپ نشه :)

نفس عمیق بکشید و اجازه بدید براتون توضیح بدم🙄
خب اگه از اول داستان با من بودید میدونستید تو تابستون یه روز در میون آپ میکردم. اما وقتی مدرسه‌ها شروع شد شد هفته‌ای دوبار و این اواخر حتی بیشتر هم طول میکشید و اما دلیلش...

میدونم شاید الان از دستم عصبی و ناراحت باشید و فکر به اینکه چه واکنشی قراره تو کامنتا بهم نشون بدید باعث میشه تپش قلب بگیرم...
ولی من امسال کنکور دارم:")

هر کدوم از شماها بالاخره یا کنکور دادید یا در آینده قراره بدید. شاید کنکور برای خیلی ها مهم نباشه ولی برای من و به خصوص خونواده‌ی محترمم خیلی مهمه!!!

انقدر مهم که مامانم بهم گفته بود تا قبل عید باید داستان رو جمع کنم ولی من تا الانشم به احترام شما، شبا بیدار میموندم و قاچاقی مینوشتم. اما واقعا دیگه نمیتونم این همه فشار رو تحمل کنم!

CONQUEREDWhere stories live. Discover now