15

320 87 75
                                    

" اخه تو چی میدونی که داری هم منو هم شرکت و میکشونی پایین ?"

" مشکل اینجاست که تو یادت رفته ما اینجا داریم شراکت میکنیم "

دو ساعت بود ،دو ساعت بود که تنها صدایی که از اتاق مدیریت میومد صدای داد و بیداد های هری و لویی بود .

" من نمیدونم داداشت قصد داشته مهد کودک باز کنه یا شراکت که تورو فرستاده جلو "

با صدای داد لویی شایا که گوششو به در چسبدنده بود از جا پرید و با غر غر دستشو رو گوشش گذاشت ،یه هفته است که اوضاع بینشون همینه ،هر دوی اونا هر شب قسم میخوردن که دیگه از فردا باهم دیگه کنار بیان ولی به محض اینکه فقط سه ساعت تو اون اتاق کوفتی باهم تنها میشدن صدای داد و بیداد و دعوا شون بالا میرفت .

شایا موهاش و پشت گوشش زد و در حالی که تلاش میکرد خونسرد باشه مشتشو رو در کوبید

" من دارم تلاش میکنم تو اتاق کناریتون کار کنم "

"لویی تو کاملا داری به من اجبار میکنی تا با روشای مدیریت مسخرت کنار بیام "

شایا وقتی دید حرفش هیچ تاثیری نداره بی هدف مشتشو دوباره رو در کوبید و برای هزارمین بار خودشو لعنت کرد که چرا قبول کرد لویی با هری تو یه اتاق باشه ؟

"فلش بک"

چشمای هر سه اونها روی سالن متوسط طبقه پنجم که تابلو مدیریت سر درش خورده بود گشت

این بار اولی بود که اونا اینجا اومده بودن و میشه گفت هرسه اونا انقد دوق داشتن که جر و بحث و کنار گذاشته بودن و فقط و فقط به محیط جدید کارشون فکر میکردن ،البته بجز زین و راجر که از همون اول دنبالشون راه افتاده بودن و با پیشنهادای مزخرفشون حوصله همه رو سر برده بودن .

پیشنهاد اخر زین انقد رو مخ لویی رفته بود که بعد از اومدن تو طبقه پنجم خیلی سریع در و قفل کرد و اون دوتا پر دردسر و پشت اتاق زندانی کرد .

چشمای هری بدون در نظر گرفتن لبخندشم ،میخندیدن..با این حساب کارتن کوچیک دستش که وسایل جزییشو توش چیده بود و روی میز شیشه ای توی سالن که مطعلق به منشی نداشته شون بود گذاشت و با تکوندن دستاش با ذوق سمت لویی و شایا برگشت

"خب اینجا عالیه !"
هری گفت و با لبخندش گونه هاشو وادار کرد که چالاش و به نمایش بذارن

"عالیه ...البته اگه از این بگذریم که فقط دوتا اتاق داره "
شایا گفت و شونه هاشو بالا انداخت .اونجا ساختمون کوچیکی بود .و این از هر جهت برای استتارشون عالی بود ولی حالا این یه دردسر بزرگ بود چون به هر حال باید دونفر باهم تو یه اتاق کار میکردن .

The doomedWhere stories live. Discover now