شایا داشت به این فکر میکرد که کی باید جلوی راجر و نایل رو از رقصیدن با همدیگه بگیره .شاید هر وقت خواستن همدیگه رو ببوسن !
راجر بلند خندید و وقتی خواست نایل رو بغل کنه شایا بلاخره جلو رفت و جداشون کرد "الان همو می کشید احمقا!"
مهمونی کوچیکشون ، خیلی بزرگ و جدی شد .اگه لیام خجالت نمی کشید و بیشتر توی حلق زین می رفت دیگه فسادی نمونده بود که انجام ندن .
در حال حاضر تنها ادمایی که هوشیار بودن شایا و زین بودن. زین چون اجازه نداشت مواد بکشه و شایا چون حوصله نداشت .
البته که زین چند شاتی ویسکی نوشیده بود ولی هنوز هم می فهمید داره چیکار می کنه .نه مثل نایل که الان داشت با گلدون می رقصید .
شایا قهقهه زد و خواست متوقفش کنه که راجر مچشو کشید و با حلقه کردن دستش دور کمر شایا نذاشت دور بشه .
"شان شان " راجر با چشم های قرمزش خندید و دست شایا رو بالا گرفت "یکم تورک کن "
شایا بلند خندید و با کمال میل باسنشو لرزوند و باعث شد راجر طبق معمول از خنده قش کنه .
زین هم از روی کاناپه خندید و تظاهر کرد داره روی شایا پول میریزه .
هیچ کس نمی دونست چرا انقدر خوشحالن و چرا تصمیم گرفتن وقتی هری و لویی رو راهی مهمونی کردن اینجوری دور همدیگه جمع بشن و مهمونی بگیرن .
لیام بینی شو بالا کشید و روی شکم چرخید و خودشو از روی پاهای زین رد کرد تا سینه خیز به ماریجوانا برسه .
لیام"زین ..سیگار "
زین بدون اینکه نیاز داشته باشه به لیام نگاه کنه سیگارشو جلوش گرفت تا لیام توش ماریجوانا بریزه .
چند ثانیه بعد لیام چرخید و دود توی دهنشو خالی کرد .حالا از پایین داشت به زین نگاه می کرد .
شایا جیغ کشید وقتی راجر با تموم قدرت اسپنکش کرد "وحشی اشغال درد داره "
راجر اهمیتی نداد حالا خودش داشت شیک می زد ،انگار چیزی وجود داشت که بلرزه.
شایا دستاشو به کمر زد و از خنده کمی خم شد "زین الان لگنشو میشکونه اهنگو عوض کن"
زین مجبور بود کمی جابه جا شه تا دستش به گوشیش برسه ، پس با دستش کمی سر لیامو بالا اورد تا بهتر روی پاش قرار بگیره .
بعد وقتی اتفاقی دستش روی اهنگ ملایم و مناسب رقص رفت شایا خواست که همونو نگه داره . بعد دست راجرو گرفت و تلاش کرد باهاش برقصه .
YOU ARE READING
The doomed
Fanfictionبه تئاتر تاملینسون ها خوش اومدید. برای ادامه بقا ، قوانین رو رعایت کن .یک ،به هیچ کس اعتماد نکن.دو، نقطه ضعفی برای خودت باقی نذار و سه تا میتونی از بیننده ها سوءاستفاده کن.حالا باید نقابی از بی نقصی به چهره بزنی و نذاری کسی بویی ببره اینجا واقعا چه...