s2_25

198 49 251
                                    

جوجو ها سلام ، این پارت ها همش عشق و عشق بازیه ، چون پارتای اخره ، بیاید بگید فانتزی هاتون چیه براتون بنویسم ازشون .بوستون میکنم بای.

________________

خیلی کم پیش می اومد تاملینسون ها همزمان یه جا پیداشون بشه ، ولی خب اخر هفته ها به هر حال یه بهونه پیدا می شد که سر و کله اشون توی حیاط پشتی دیده بشه .

راجر شلنگ رو بالا گرفت و شایا با احساس خیس شدن پیرهن تابستونیش بلند ترین جیغ دنیا رو کشید و دنبال راجر دوید .

راجر ته جرأتش قبل از عصبانی شدن شایا بود ، همین که جلوی چشم های خواهرش رو خون می گرفت فرار میکرد و مثل پسر بچه ها جیغ میکشید .

شایا شلنگ رو برداشت و با گرفتنش سمت راجر کل هیکل زین که بینشون قرار داشت هم خیس شد .

زین با عصبانیت دستمالی که داشت باهاش ماشین می شست رو پرت کرد یه گوشه ، بعد هم طوری که انگار همه چیزش رو از دست داده باشه جلو رفت شایا رو زد زیر بغلش . راجر فاسد هم برگشت و شلنگو گرفت رو هیکل شایا .

" بیبی دست من بنده برو کمک شایا " لویی خندید و زیر چشم هاش چین افتاد ، دستش بند نوازش گلدن ریتریور زین بود .

فرانسیسکو از نوازش موهای لویی دست برداشت . برعکس لویی که روی زمین زانو زده بود تا گلدن زین بتونه خودش رو بهش بماله فرانس کنارش روی صندلی بود .

" کتکشون بزنم ؟" فرانس لبخند زد .

جو دخالت کرد " تو کتکشون بزنی ؟ ته تهش بهشون بگی برن تو اتاقشون به کار های بدشون فکر کنن"

فرانس با همون لبخند سمت جو چرخید و به ظاهر اخم کرد " منو دست کم نگیر جو "بعد از روی صندلی بلند شد و سمت دوقولو ها و شایا رفت .

لویی بلافاصله جای فرانس نشست و گلدن روی دوتا پاهاش بلند شد و مشغول لیس زدن کف دست لویی شد . لویی خندید و زیر گلوش رو نوازش کرد .

جوانا به نیم رخ لویی نگاه کرد و با شکفتن صورتش از خنده به جایی نگاه کرد که لویی نگاه میکرد .

فرانس پاش رو روی شلنگ گذاشت تا جریانش قطع بشه ، بعد وقتی راجر به شلنگ نگاه کرد تا بفهمه مشکل چیه ، فرانس پاش رو برداشت و اب با فشار به صورتش برخورد کرد ، همین کافی بود تا شایا دست زین رو گاز بگیره .بعد هم دست به کمر ایستاد و یدونه کوبید وسط پای راجر .

زین خواست دوباره شایا رو بگیره که فرانس گوش دوقولو هارو کشید و‌متوقفشون کرد " زورتون به ادم های زیر سن قانونی میرسه ؟" شایا تازه هفده ساله شده بود .

لویی با صدای بلند خندید " فایت فایت فایت "

جوانا سرش رو روی شونه یاسر گذاشت که مشغول دوباره چیدن مهره های شطرنج بود . تازه ده دقیقه از وقتی لویی شکستش داده بود می گذشت .

The doomedWhere stories live. Discover now