s2_23

213 48 234
                                    

های گوگولی ها ، پارت کوتاهه نسبت به پارت های قبل ولی خب باید همینجا تموم میشد ، کامنت بدید به پارت ذوق کنم بعدی رو هم زود بنویسم .
بوس بوسی

عمو هری ببنیید و بریم برای پارت :________________نایل نفس عمیقی کشید و هلن رو توی بغلش بالا کشید

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

عمو هری ببنیید و بریم برای پارت :
________________
نایل نفس عمیقی کشید و هلن رو توی بغلش بالا کشید.

نایل "خب خب ..هلن استایلز ، به خونه خوش اومدی ، اینم عمو هایی که بهت قولشونو داده بودم"

سکوت مطلق. نزدیک به پنج دقیقه همه فقط به همدیگه خیره شده بودن . حتی هلن هم چشم های درشتش رو بین بقیه می چرخوند و هیچی نمی گفت . دریغ از یه نق نق .

و بعد مثل همیشه بر هم زننده سکوت راجر بود .با خنده بلندش " اینو از کجا اوردی نایل ..پرستار بچه شدی؟"

لیام سمت راجر چرخید و بهش اخم کرد " دهنت رو ببند ! موقع شوخی نیست "

راجر شوخی نمی کرد ولی باز هم دهنش رو بست .
نایل نفس عمیقی کشید و جلو رفت "پرستار بچه نشدم ..دختر خودمه "

لویی برگشت و با چشم های گشادش به زین و راجر نگاه کرد. نگاهش رو فقط راجر پس داد . زین شدیدا اخم کرده بود.

لیام گلوش رو صاف کرد " چی گفتی ؟ یه بار دیگه تکرارش کن "

نایل لب هاش رو به هم فشرد " دخترمه ؟"

شایا بلافاصله جلو پرید و هلن رو از نایل گرفت " ببینیدش چقدر نازه !"

هلن از دست های شایا اویزون بود .و بعد شایا برای دیلن چشم ابرو اومد ، دیلن دست به کار شد و صورتش رو پوشوند " هلن دالی !"

بعد هلن با صدای بلند خندید.

راجر" آخخخخخیییی"

" بیخیال !دستمون انداختی ؟" زین چاقوش رو با عصبانیت توی بشقاب رها کرد و صدای بدی داد .ولی راجر با عجله از اشپزخونه بیرون رفت تا به هلن برسه .

بعد دوباره داد زد " اخییی"

این بار هری بود که شروع به دویدن سمت هلن کرد و توی راه تقریبا دوبار نزدیک بود بخوره زمین .

The doomedWhere stories live. Discover now