با این پارت باید اهنگ شمال مهراد جم و گوش بدید اصن اگه گوش ندید حرامه من خودم اونجایی که هری و لویی تو ماشیننو با این اهنگ ساختم😂😂😂:
لیام فقط لحظه ای به خودش اومد که ماشین دو در سرمه ای از کنارشون رد شد و حاضر بود قسم بخوره دستی که باهاشون به کوتاهی بای بای کرد متعلق به لویی بود .
"حرکت کن نایل ، لویی اینا رد شدن "
لیام متوجه نشد وقتی با نایل حرف میزد چشمای برادر کوچکترش از توی اینه به شایا خیره است .
"چرا ماشینو نگه نداشت پس ؟"
نایل دستی توی موهاش کشید وقتی که به ارومی دکمه استارت و لمس کرد .
"شت ، ماشینی که توش بودن دو در بود "حیرت لیام توام با خنده بود وقتی برگشتو زین و توی اون حالت دید .
باد موهاشو بهم زده بود و از طرفی تکیه گاه برای راجر مظلوم غرق خواب و از طرف دیگه تکیه گاه شایا با پوست رنگ پریده و لبای ترک خورده اش بود .
"ما اینجوری له میشیم !" زین تقریبا فریاد زد و اینکارش راجر و از خواب پروند .
"فاک لعنت ، چی شده تصادف کردیم؟ رسیدیم ؟ ها؟"
زین پشت چشمی برای راجر نازک کرد و منتظر موند تا باندانای پسر که حالا تا چشماش پایین اومده بود رو بالا بکشه .
"چیزی نیست تا قبل ساعت هشت میرسیم "لحن نایل دلگرم کننده بود ، ولی کلماتی که پشت هم چیده شد زینو در هم کرد.
"برا شمایی که جلو نشستید راحته ، آخ شایا بازومو اتقد فشار نده ..بجای اینکارا پاشو زنگ بزن به لویی بگو همین فرمون و برگردونه یه ماشین لعنتی بیاره که جای تورم داشته باشه "
"به ماشین لعنتی و باند هواپیما و ماموریت کوفتی اهمیتی نمیدم "
"چی شده؟"راجر دستی پشت سرش کشید .
"تو چه مرگته شایا همش یه گوشه ابغوره گرفتی و ..."زبون زین به دنبال پیدا کردن کلمه مناسب قفل کرد .
"ابغوره گرفتیو به شایا نبودن ادامه میدی "
شایا بلاخره سرشو بلند کرد و به چشمای زین خیره شد "میدونی چیه ، تصمیم گرفتم یه بارم به جای اینکه نقش مامی جو رو برای شما سه تا احمق بازی کنم به خودم اهمیت بدم "
زین دندون غروچه کرد "اوه واقعا ؟ این اهمیته که حتی حمومم نمیری مدام یه گوشه نشستی و اون بچه گربه که جین برات از تو سطل اشغال پیدا کرد و ناز میکنی بعدشم که گفتیم نمیشه بیاریش زدی زیر گریه؟"
YOU ARE READING
The doomed
Fanfictionبه تئاتر تاملینسون ها خوش اومدید. برای ادامه بقا ، قوانین رو رعایت کن .یک ،به هیچ کس اعتماد نکن.دو، نقطه ضعفی برای خودت باقی نذار و سه تا میتونی از بیننده ها سوءاستفاده کن.حالا باید نقابی از بی نقصی به چهره بزنی و نذاری کسی بویی ببره اینجا واقعا چه...