(اهنگ : wasted , juice WRLD)
"نشناختیدم؟ همیشه فکر می کردم خیلی از زین خوشگل ترم"
نفس شایا حبس شد و توی گلوش گره ایجاد شد. چشم هاش به قدری محو راجر بودن که حتی نفهمید پشت سرش زین از حال رفته . بدن بی قرارش در تلاش برای گرفتن اکسیژن به نفس نفس افتاد و شایا فقط با ناباوری زمزمه کرد " Goddamn"
این درست وقتی بود که نیشخند راجر هم رفته رفته محو شد ، و برای اولین اقدام ، موهای دیلنی که میخواست اون هم زبون باز کنه رو گرفت و سرش رو محکم به دیوار کوبید . چشم های دیلن اول به عقب چرخید وبعد با ناله ای ناباور بیهوش شد و روی زمین اقتاد.
صدای برخورد جمجمه دیلن با دیوار انقدر بلند بود که شایا سر چرخوند سمتش ، اما لحظه بعد گرفتار شدن گلوش توی دستی و بلافاصله کوبیده شدن کمرش به دیوار باعث شد باز هم با ناباوری اه بکشه .
دست هاش بالا اومد به مچ های راجر چنگ زد. باور نمی کرد ، ولی خودش بود خود راجر بود که جلوش ایستاده بود و دیگه خبری از نیشخند نبود . چشم هاش رو به شایا دوخت و دستش رو بیشتر فشار داد و بدن شایا به تقلا افتاد .
نمی دونست به خاطر نبود هوا توی گلوشه یا از شوک زدگی که داره گریه میکنه. ولی میدونست به محض اینکه به چشم های تیره راجر خیره شد هرچیزی که از سر گذرونده بودن از جلوی چشم هاش رد شد و فقط بیشتر اشک ریخت. تقریبا داشت رنگ عوض می کرد ، تا وقتی که هری دست هاش رو از هم باز و صورتش از انزجار توی هم جمع شد " اوه محض رضای خدا راجررر!!!"
" oh for god's sake Rodger!"بعد دستش رو بالا برد و با پشت تفنگ محکم به شقیقه راجر کوبید .
راجر هم به اندازه دیلن سریع از حال رفت ، گلوی شایا رو رها کرد و روی زمین افتاد .انتظار نداشت هری انقدر ریلکس بیهوشش کنه.
هری پشت خونی تفنگش رو به شلوار خودش مالید" جیزس!"قبلا هم گفته بود، دیگه هیچ چیز متعجبش نمیکنه
" هری .. دیدی چی شد" شایا با بغض دستش رو جلوی دهنش گرفت .هنوز داشت گریه میکرد.
" بله! اقا زنده است"
شایا بلند هق هق کزد"هری راجر زنده است"
بعد جلو اومد و خودش رو به بغل بی دعوت هری سپرد . اهمیتی هم به زمزمه" شاید الان کشته باشمش"نداد.
فقط دست هاش رو دور گردن هری انداخت و پاهاش رودور کمرش حلقه کرد و کامل ازش اویزون شد . هری هنوز توجهی به شایا نمیکرد که مثل کوالا ازش اویزون بود و برای محبت گدایی می کرد.
YOU ARE READING
The doomed
Fanfictionبه تئاتر تاملینسون ها خوش اومدید. برای ادامه بقا ، قوانین رو رعایت کن .یک ،به هیچ کس اعتماد نکن.دو، نقطه ضعفی برای خودت باقی نذار و سه تا میتونی از بیننده ها سوءاستفاده کن.حالا باید نقابی از بی نقصی به چهره بزنی و نذاری کسی بویی ببره اینجا واقعا چه...