(حتما اول ادامه پارت ۷۷ که ادامه اتفاقات بعد دعوا تاملینسون ها از دیدگاه هری و راجره رو بخونید بعد بیاید این پارت .ادامه داره این پارت وتموم نشده بعدا ادامشو اپ می کنم ،کامنت بذارید ووت بدید ناراحتم نکنید )
_______________
لیام مطمئن بود با دو تا پا نمی تونه به اون سرعت این همه پله رو طی کرده باشه ، شاید گاهی اوقات بدون اینکه بفهمه تبدیل به گرگینه می شد !در و باز کرد و داخل خونه شد در حالی که اسم زینو عربده میزد " خونه رو به فنا نده"
" کاری نکردم "
خونسردی زین لیامو خجالت زده کرد . در و به ارومی بست و کامل داخل شد تا زین رو ببینه ، درحالی که جلوی قفسه بطری های شرابش ایستاده .نگاه زین بدون هیچ حسی لیام و بر انداز کرد ، بعد شونه بالا انداخت به قفسه اشاره کرد " کدوم و می تونم بردارم؟"
"الان اجازه گرفتی؟"
" ببین لیاقت نداری " زین گوشه لبشو با انزجار بالا داد و بعد از تنه ارومی که به لیام زد از اشپزخونه خارج شد .
لیام توی گلو خندید و قبل از دور شدن زین کلاه هودیشو گرفت " قهر نکن هر کدومو میخوای بر دار "
خیلی سریع گل از گل زین شکفت و بطری مربوط به سال ۱۹۷۷ و که با چوب پنبه و ظاهر خیلی قشنگی جلوی باقی بود رو قاپید . حتی فرصت نداد لیام ازش بخواد جام بر داره!
" زین دهنتو بزن به بطری و من از خونم شوتت میکنم بیرون"بعد به سرعت دوتا گیلاس از کنار بطری ها برداشت و خودشو روی مبل کنار زین انداخت که در انتظار زانو غم بغل گرفته بود .
لیام" ما توی یه فیلم سینمایی نیستیم که تو به بطری شرابی به این مرغوبی دهن بزنی و من هیچی بهت نگم"
زین بازم اون قیافه رنجور ضد حال خورده کج ومعوجو به خودش گرفت . همینه که هست، می خواست خونه لیامو انتخاب نکنه!
" اجازه هست خودم بازش کنم؟"زین طعنه زد هرچند لیام سعی کرد کمی مهربون باشه و فقط گفت "البته"
کاش نمی گفت البته ، چون چند ثانیه بعد چوب پنبه بین دندونای زین بود چون به نظر می اومد درش گیر کرده .لیام چند ثانیه طولانی فقط پلک زد و در اخر دستشو دراز کرد و بطری و محکم عقب کشید . درحالی که هنوز تمایلی برای صبر کردن نداشت درشو باز کرد و توی یکی از جام ها تا لبه برای زین از شراب ریخت و اونو دستش داد .
" بیا "
زین چی کار می تونست بکنه به جز لبخند خجالت زده و گرفتن جام؟
YOU ARE READING
The doomed
Fanfictionبه تئاتر تاملینسون ها خوش اومدید. برای ادامه بقا ، قوانین رو رعایت کن .یک ،به هیچ کس اعتماد نکن.دو، نقطه ضعفی برای خودت باقی نذار و سه تا میتونی از بیننده ها سوءاستفاده کن.حالا باید نقابی از بی نقصی به چهره بزنی و نذاری کسی بویی ببره اینجا واقعا چه...