فلش بک _ بیشتر از یه سال پیش
"خب ..فکر میکنی راز این چیه ..راز این ، هرچیزی که شما اسمشو میذارید شکست ناپذیر بودن ؟"
راجر سیگارشو گوشه لباش گذاشت و با نیشخند به جلو خم شد "بعضی از ادما شکست ناپذیر به دنیا میان اقای ...ببخشید وقتی داشتید خودتون رو معرفی می کردید حوصلم سر رفت و دیگه بهتون گوش نمی کردم "
کسی که راجر واقعا فامیلیش رو به خاطر نمیاورد ، از تخریبش رنجور و عصبانی نشد ، فقط بیشتر از قبل شیفته راجر مالیک تاملینسون توقف ناپذیر شد .
لبخند زد و کمی جلو رفت تا زیرسیگار راجر فندک بزنه .توی کلاب خصوصی یکی از دوست های راجر بودن ، اونجا نیازی نبود کسی هیولای چرکین وجودشو مخفی کنه .
"برادر دوقولوت کجاست ؟"
راجر بدون در اوردن سیگار دودشو بیرون داد "مثل من نیست که با ادم هایی که اسمشونم یادش نمیمونه صحبت کنه "
واسطه اشنایی راجر و مرد ، زیر چشمی به راجر نگاه کرد و بعد اطلاع داد"داداش دوقولوش همون سروایور معروفه "
به نظر نمی اومد غریبه تعجبی کرده باشه .انگار همه چیز رو می دونست.
"نگفتی رازتون چیه ..چی باعث شده تو این سن انقدر اسمتون بزگ شه دوقولو های مالیک تاملینسون"
راجر چشم های طلایی شو به چشم های مرد دوخت "ما عادت داریم تو سایه های هم دیگه حرکت کنیم و پنهان بشیم ولی قانون اول همیشه این بوده ، هیچ کس نمیتونه مارو باهم زنده گیر بندازه"
"شگفت انگیزه "مرد نیشخند زد و حس کرد از قدرت پنهان شده زیر گوشت و استخون پسر جوون رو به روش نفسش بریده .
راجر نگاهشو با بی حوصلگی از مرد گرفت و خواست از روی مبل بلند شه چون به اندازه کافی اونجا نشسته بود ، اما ویبره گوشیش زودتر تصمیمش رو تغییر داد .
"زین "بدون هیچ حرف دیگه ای گفت و منتظر توضیح زین موند .توضیحات زین هر لحظه چهره راجر رو بیشتر در هم می کرد و باعث میشد زودتر تر بخواد از جاش پاشه و سمت خروجی بره . قبل از اینکه گوشی رو قطع کنه فقط گفت "دارم میام "
راجر مالیک تاملیسنون از مسیر زاویه دید غریبه ناپدید شد ، ولی اون هنوزم نیشخند میزد.
واسطه اشنایی با ویسکی مرغوب روی میز از خودش پذیرایی کرد "گفتم که ...کسی نمی تونه از یاسر تاملیسنون چیزی بکنه ،خوب میدونسته داره چی تربیت میکنه"
غریبه تصمیمی نداشت نیشخندش رو پاک کنه .با اشتیاق زبونش رو روی دندون نیش طلاش کشید "راست میگفت، هیچ وقت نمی تونی باهم گیرشون بندازی .."
YOU ARE READING
The doomed
Fanfictionبه تئاتر تاملینسون ها خوش اومدید. برای ادامه بقا ، قوانین رو رعایت کن .یک ،به هیچ کس اعتماد نکن.دو، نقطه ضعفی برای خودت باقی نذار و سه تا میتونی از بیننده ها سوءاستفاده کن.حالا باید نقابی از بی نقصی به چهره بزنی و نذاری کسی بویی ببره اینجا واقعا چه...