~31~

5.9K 645 146
                                    

د.ا.ن لویی

در عقب ماشین و باز کردم و در حالی که با شونه ی چپم موبایل و به گوشم چسبونده بودم، خم شدم داخل ماشین و وسایلی که خریده بودم و گذاشتم رو صندلی!... :

" نه عزیزم، گفتم که من نمیتونم یه هفته برم! "

" اما تو مرخصیت و گرفتی! "

" من اونو به خاطر تو گرفتم نه مسافرت! "

" لویی تو به مسافرت احتیاج داری، حالا که خونواده ت دارن میرن تو هم برو، بهت خوش میگذره! من نمیخوام تو به خاطر من با خونواده ت جایی نری که تنها نباشم! "

صاف وایسادم، در و بستم و راه افتادم :

" میدونم تو دوس داری من خوشحال باشم اما من مطمئنم که بهم خوش نمیگذره! چون دلم برای تو تنگ میشه، فکرم همش پیش توعه! و اینم میدونم دوس نداری دلم برات بسوزه، اما این دلسوزی نیس! "

در حالی که سوار ماشین میشدم صدام و آروم کردم و با شیطنت ادامه دادم :

" من میخوام با تو باشم و خودتم میدونی برای این یه هفته که کسی خونه نیس برنامه دارم! "

صدای خنده شو از پشت خط شنیدم و لبام به لبخند بزرگی کش اومد! در و بستم :

" آره ولی واقعا میخوای چیکار کنی باهام؟! من میترسم یه هفته باهات تو خونه تنها باشم! یه وقت بلایی سرم نیاری؟ "

به شوخی گفتم :

" ترست کاملا به جا و درسته! وقتی داشتی درخواست دوستیم و قبول میکردی باید به این چیزا هم فکر میکردی! "

اعتراض کرد :

" چــــی؟ این قبول نیس! خب تو خیلی خوشگلی، من وقتی میبینمت نمیتونم بهت نه بگم! "

بدنم گرم و تپش قلبم سریع تر شد :

" دیگه اون مشکل خودته! من میخوام یه هفته تو خونه کنار دوس پسرم باشم، باهاش غذا بخورم، بخوابم، فیلم ببینم و هر بار که میبینمش ببوسمش! "

چند ثانیه مکث کرد و من صدای نفساش و میشنیدم! آروم جواب داد :

" اگه اینطوریه که مشکلی نیس! "

حتی فکر کردن به اینکه قراره چند روز با هم باشیم هم دیوونه کننده ست بس که خوبه، چه برسه به اینکه اتفاق بیوفته! درسته یه هفته کمه، اما همین هم عالیه! اون شب که تصمیم گرفتم به یه رابطه ی جدی تر فکر کنم و مامان بهم گفت چه برنامه ای دارن، قبل از خواب یه فکر عالی به ذهنم رسید!

میتونم به مامان دروغ بگم که من تموم سعی مو کردم اما بهم این اجازه رو ندادن که تا یک هفته نباشم! هر چند که دادن اما این مرخصی فقط برای هریه! اینجوری میتونم مسافرت و بپیچونم و هری رو بیارم خونه! کل هفته رو داشتم به این فکر میکردم که چجوری اون پسر و شاد کنم، چجوری راضی نگهش دارم و چجوری بیشتر از قبل بهش نشون بدم که به اون اهمیت میدم!

Forever (Larry Stylinson)Where stories live. Discover now