Part 25

551 163 89
                                    

+ چی ... چی میخوای ؟

با لکنت گفت و یه قدم عقب گذاشت ... اون ادمو به خوبی میشناخت ... اون زخم صورت ، اون چشمای روشن کابوسی که بود که حتی جرئت فکر کردن بهش نداشت ... یکی از اون کسایی که بارها و بارها زیره گوشش حرفای کثیف زده بود و هر از گاهی دسته لجنش رو به بدنش میرسوند و بکهیون رو از جا میپروند ... از همون کسایی که چانیول بهش قول داده بود در برابرشون ازش محافظت کنه ولی قطعا اون فقط یه حرفه تو خالی بود ....

مرد نگاهه شفافش رو بهش داد و وارده اتاق شد و درو بست ...

+ چه غلطی میکنی .

-هیشش

با پوزخند گفت و شروع کرد به باز کردن دکمه های پیرهنش ...

بکهیون با ترس بهش نگاه کرد و به این فکر کرد که قطعا اینبار کارش ساختست ، دفعه قبلی یه چانیول نامی اومد و نجاتش داد ایندفعه کی نجاتش میده ؟ ...

-دیدم رئیس کای با عجله از ساختمون زد بیرون ... امپراطورم که نیس ... میدونی این یعنی چی ؟ یعنی اینکه سیبی که قایم کردن و دارن یواشکی ازش گاز میزنن تنها شده.

به حرفه خودش لبخنده کثیفی زد و نگاهش رو روی بدنش چرخوند ...

-میدونی چند بار با فکره اینکه باسنت رو پاره کنم خودارضایی کردم ؟ بالاخره عروسک امپراطور تنها شده و ما هم میتونیم باهاش بازی کنیم ... راستی تو از چطور بازیی خوشت میاد عروسک ؟

بکهیون از حرفای کثیفش حالت تهوع بهش دست داد ...

+ دهنتو ببند عوضی گمشو بیرون وگرنه ...

-وگرنه ؟!...وگرنه چی ؟! ... وگرنه هیچی ... تو اصلا نمیتونی منو تهدید کنی...چرا؟ چون من اومدم که باهات بازی کنم ، نظرت راجبه سواری کردن چیه ؟

با خنده گفت و دست برد سمته کمربنده شلوارش ...

+تو نمیتونی اینکارو کنی ... اگر امپراطور بفهمه ...

-اگر امپراطور بفهمه هیچی نمیشه چون اصلا قرار نیس بفهمه ، میخوای بدونی چرا ؟

با اشتیاق گفت و کمربندش رو در اورد و پیچید دوره دستش و به حرفش ادامه داد...

-چون تو بهش نمیگی ... اگر بگی شاید اون موقع مجبور بشی روی سه دیک سواری کنی اونم در حاله که دهنه کوچولوت و لبای خوردنیت جر خورده و کلی از اون مایع داغ داره معدت رو میسوزونه ! ... من دوستای زیادی دارم که چشماشون دنباله توعه .

بکهیون دسته سردش رو گرفت به دیوار .... قلبش توی دهنش داشت میزد ... مغزش کار نمیکرد ...

مرد دستش رو برد سمته دکمه شلوارش رو بازش کرد ...

-فکر کنم حسابه کار دستت اومده ! پس بیا شروع کنیم .

𝑬𝒎𝒑𝒆𝒓𝒐𝒓Where stories live. Discover now