*نویسنده : سهون

342 99 7
                                    

سلام مثل همیشه بلک سان صحبت میکنه 🙋‍♀️ امیدارم حالتون خوب باشه .

عزیزانم میخواستم در مورد سهون باهاتون حرف بزنم... چون حس کردم یکم زیادی به اشتباه داره قضاوت میشه و ممکنه ازش بدتون بیاد یا به خاطرش از داستان زده بشید .

بزارید اول از شخصیتش بگم ...
سهون فیک ما یه فرد قوی یا با اعتماد به نفس نیس ...
اون کسیه که نه مادر داشته نه پدر ...
باباش توسط برادرش یا همون عموی سهون یا همون بابای چانیول کشته شده ( جلوتر بریم این قضیه کاملا براتون واضح میشه )
بعد عموعه اومده اونو برده پیش خودش ...
شما فکر کن قاتل بابات جلوی چشمته ولی چون تو بچه ای و چون اون قاتل یه سایکوعه نمیتونی کاری کنی -_-

پس در نهایت سهون فقط تونسته برای محافظت از خودش پشت چانیول قایم بشه ... اونم برای سالها و حتی الان ...!
پس نتیجه چی میشه ؟ سهون اصلا بلد نیس محافظت کنه چون همه عمرش پشت چانیول بوده و فقط محافظت میشده .

چون سهون بلد نیس محافظت کنه قبلا سوهو رو توی جوونی از دست داد ... وگرنه میتونست زودتر از جانگ ییشینگ پا جلو بزاره ولی با شعار اون با ییشینگ خوشبخته کشید عقب و سالها حسرت کشید تا دوباره پیداش کرد و همونطور که قبلا گفته شده سهون بازم وقتی سوهو رو پیدا کرد بردش امپراطوری پیشه چانیول چون خودش نمیدونست چیکار باید بکنه .

حالا این سهون عاشق ، یه شبه میخواد از یکی محافظت کنه میدونید چقدر براش سخت میشه ؟
ولی با تمام عذابا این سختی رو تحمل کرد ...
ولی این تحمل باعث شد بیشتر عاشق بشه و این عشق باعث شد از دست دادن سوهو و پیدا شدن ییشینگ براش بشه یه فوبیا ...
فوبیا یه ترس معمولی نیس ... یه ضعف محسوب میشه ...
مثل این میمونه که از اتیش فوبیا دارید بعد کسی که خیلی خیلی دوسش دارید بهتون بگه بیا من کمکت میکنم بریم تو اتیش ... شما میرید ؟ نه چون میترسید دست خودتون نیس اگرم برید با کلی شک و ظن میرید .

وضعیت سهونم اینه دقیقا ، میخواد به سوهو اعتماد کنه ... سوهوش رو دیوانه وار دوست داره ولی میترسه و نمیدونه چطوری باید ازش محافظت کنه

حالا توی این ترس یهو یه جانگ ییشینگ اومده و هی پا برهنه روی این ترسش داره راه میره و تحریکش میکنه و سهون باید چیکار کنه ؟ دو تا از فوبیا های بزرگ زندگیش حلوی چشمشن و تنها راه حل اینه که مغزش بشینه قضاوت اشتباه بکنه و همه جی رو بدتر کنه ... قضاوت یه جور وسیله دفاعی برای ادماست وقتی تو خطر ناراحتی یا هر احساسی منفی هستیم مغز شروع میکنه به قضاوت .

جدای همه اینا پارت قبل یکی از ریدرا نظر خوبی رو گفت ...
گفت که سهون مثل ما نمیدونه اون عکسا چطوری گرفته شده ...
یهو دقیقا وقتی فکر میکرده همه چی اروم شده چهار تا عکس اومده جلو چشمش !
اونم از کسی که دوسش داره و از کسی که جلوش ضعف داره !
چه ریکشنی باید نشون بده ؟
توقع نداشته باشید این سهون با این خصوصیات اخلاقی و ضعف بخواد در برابر اون عکسا یه ادم منطقی باشه که بگه وای سوهو عیبی نداره من باورت دارم یا مثلا بخواد با حرف حلش کنه ...!

اون فقط یه بچست که سعی کرده برای سوهو از پشت چانیول بیاد بیرون و تبدیل بشه به یه محافظ ... ولی این ادم که سعی کرده یهو بزرگ بشه هنوزم درونش ترس داره هنوزم افکارش گاهی بچگونه میشن ، پس قطعا در برابر جانگ ییشینگ حس کم اوردن و بی غروری داره ...
پس طبیعیه انقدر حساس باشه سره ارتباط سوهوش با ییشینگ .

حالا همه اینارو گفتم و بزارید این جمله رم اخرش بگم و تمام ...
ادما وقتی قوی میشن که چیزی رو از دست بدن ... سهونم همینه هر چقدر بیشتر از دست بده بیشتر قوی میشه .

ولی فراموش نکنید که جانگ ییشینگ مقصر این جدایی و دعوای این دونفره ... سهون با همه حرفا و ترساش و اخلاقاش هیچوقت نخواسته سوهو رو تصاحب کنه یا طوری رفتار کنه که انگار اون وسیلست .

ببخشید اگر زیاد حرف زدم ... 😄
امیدوارم متوجه چیزی که خواستم بهتون برسونم شده باشید ♡

𝑬𝒎𝒑𝒆𝒓𝒐𝒓Where stories live. Discover now