part 75

288 115 106
                                    

شرط ووت اپ بعدی نود تاست ❤ ووت و کامنت یادتون نره ... پارتم کوتاهه چون به شرط ووت نرسید و اینم صرفا به خاطر اون دسته از ریدرا که حمایت میکنن اپ کردیم .
 

نگاهش رو به ساعت داد و نفس عمیقی کشید ...

هنوزم وقت کافی داشت ...

به دستش خیره شد ...

جوری شلیک کرد که گلوله از کنار دستش رد بشه ولی همون یه خراشم کل استینش رو به رنگ قرمز دراورده بود ...

سری تکون داد و پارچه دورش رو سفت کرد تا زودتر خونریزیش قطع بشه الان اصلا وقت و حوصله پانسمان و درد کشیدن و اه و ناله رو نداشت ...

با صدای تقه خوردن به شیشه سرش رو چرخوند و با دیدن شخص مورد نظرش از ماشین پیاده شد ...

+خیلی وقته منتظرید دکتر؟ ...

دکتر مثل همیشه چهره خوش رویی از خودش نشون داد و لبخندی زد ...

-نه ... فقط چند دقیقست ... حالت چطوره مدتی میشه ندیدمت دوکیونگسو ...

دستش رو برد جلو و کیونگسو مردد دستش رو دراز کرد ...

+خوبم ... خوبم فقط ...

-دستت چیشده پسر ... ؟!!

شوک زده پرسید و سریع شروع کرد به بررسیش ...

با تکون خوردن پارچه هیسی کشید...

+مهم نیس یه خراشه ..

-خراش ؟ به این خونریزی میگی خراش ؟

کیونگسو سعی کرد دستش رو بکشه عقب ...

+بعد دادگاه میرم پانسمانش میکنم ...

-تا اون موقع عفونت میکنه ... بیا بریم من وسایل پانسمان دارم برات میبندمش ...

+نمیخواد دکتر دیر میشه ...

-الانم یه ساعت زودتر اومدیم ... اورژانسم که هنوز نیومده ... بیا بریم کله شق نباش .

کیونگسو ناچار به دنبالش رفت ...

داخل ماشین نشستن و دکتر به ارومی شروع کرد به ضدعفونی زخمش ...

از درد دندوناش رو بهم فشار داد ...

-دیوونه نباش وقتی درد داری فقط نشون بده ... لازم نیس خودتو قوی و باحال نشون بدی .

+دیگه به اینکار عادت  کردم ...

دکتر سری از تاسف تکون داد ...

- باید چندتا بخیه بزنم ولی وسایلش رو ندارم فقط تمیزش میکنم و مسکن میزنم با چسب بخیه میبندمش ولی بهش اب نزن وگرنه عفونت میکنه .

کیونگسو در سکوت سری تکون داد و به دستش خیره شد ...

با یاداوری گذشته پوزخندی زد ...

+زمان زود میگذره نه ؟ ... یه روزی کای رئیس بود و از سر لجبازی و دعواهامون منو فرستاد برم به سگای امپراطوری غذا بدم و منم پرو رفتم تو قفس و تا به خودم بیام دیدم دستم بین دندونای یکیشونه و اینکه چقدر درد داشت و چطور خودمو کشیدم بیرونو کار ندارم ولی یادمه اومدم پیشت و تو......هیچوقت هیچکس نفهمید دکتر مین با اون همه تخصص چرا چسبیده به یه امپراطوری و یه امپراطور که کسی جلوش جرئت نفس کشیدن نداره ... هیچکس نفهمید چطوره که دکتر مین تنها کسیه که توی امپراطوری چانیول جلوش سر خم میکنه ... تنها کسی که راحت و بی دردسر میره و میاد و هر کاری میخواد میکنه ...

𝑬𝒎𝒑𝒆𝒓𝒐𝒓Where stories live. Discover now