ادامه پارت 63

219 93 19
                                    

از اونجایی که دیگه خودتون میدونید چقدر واتپد گل و بلبله این قسمت از پارت قبل پاک شده بود و ما هم تازه فهمیدیم 👨‍🦯
این چند خطو بخونید بعد برید پارت بعدی
کامنت و ووتتم بزارید حتما 💛🌼

حالا چطوری قرار بود بهشون بگه که کای پشت میله های زندانه...

+ کای خب ...

-حتما دنبال چان...

سریع زبونش رو گاز گرفت ...

-چی ؟

سهون سریع براق شد ...

-هیچی ... خب نگفتی کای کجاست ؟

سریع مسیر صحبت رو عوض کرد ... قبلا از کای خبرای گمشدن چان و بک رو گرفته بود ولی نباید جلوی سهون حرفی میزد فعلا وقتش نبود ....

کیونگسو اهی کشید ... باید میگفت ...

+کای رو گرفتن...

-گرفتن ؟؟!! منظورت چیه ؟ کیا گرفتن ؟

شوک زده پرسید ...

+پلیسا ...

-یعنی چی ؟ اون همه نشستین نگاه کنین که بگیرنش ؟ اصلا میفهمی چی میگی ؟ تو اینجا چیکار میکنی ؟ چانیول کوش ؟

سهون با عصبانیت غرید ...

+کاری از دست من برنمیومد...

سوهو از جا بلند شد و رفت سمتش ...

_یعنی چی؟ چرا نمیفهمم چی میگی ؟ درست حرف بزن ...

+سادست ... پلیسا گرفتنش الانم احتمالا منتقل شده و دارن ازش بازجویی میکنن...

سوهو نمیتونست باور کنه ... در نظرش مسخره ترین حرف دنیا همین بود ....

یقش رو گرفت ...

-کای کجاست عوضی ؟ چه بلایی سرش اومده ؟ پس تو و اون همه ادم چه غلطی میکردین ؟

کیونگسو داشت کلافه میشد ... همینطوریشم داشت زمان سختی رو میگذروند...

+بهتره دستت رو برداری...

سوهو دستش رو محکم تر کرد ...

-تو ...

+ من فرمانده دو کیونگسو ماموریت داشتم و الان مسئولیتم تموم شده پس هسچ نسبتی با شماها ندارم فقط اومدم بگم که کای گفت همه چیز رو گردن میگیره و سعی نکنید چیزی رو گردن بگیرید ...

سوهو شوکه دستاش شل شد و پایین افتاد‌...

هضم کلماتی که شنیده بود فرتر از حدش بود ...

-فرمانده ؟ ... چه خبره ...

+ حرفی نیس ... امیدوارم هشدارمو جدی بگیری ... خودتون رو کنار نگه دارید .

پشتش رو کرد بره که با صدای فریاد سهون ایستاد ...

سهون که تا اونموقع ساکت بود عصبی فریاد کشید...

𝑬𝒎𝒑𝒆𝒓𝒐𝒓Where stories live. Discover now