ووت فراموش نشه 💁♀️
-چان صبر کن تو هنوز حالت خوب نشده ...
بیتوجه بهش سرم رو از دستش کشید بیرون و لباسه بیمارستان رو از تنش دراورد ...
سوهو عصبی رفت جلوش ...
-با توام ...
چانیول نگاهه تاریک و خشمگینش رو داد بهش و مانع ادامه جملش شد ...
+ اگر یه کلمه فقط یه کلمه دیگه حرف بزنی همینجا میکشمت و برامم مهم نیس که به خاطرش چندتا ادم اون بیرون میوفتن تو جونم .
سوهو شوک زده نگاش کرد ...
-ولی اینطوری نمیشه سر خود ، تو اصلا حالت خوب نیس ... باید به دکترت خبر بدی ، باید اول اون اجازه بده مرخص....
+ گمشو بیرون سوهو ... گمشو همین الان بیرون .
با عصبانیت فریاد کشید و زد زیره پایه سرم و با صدای بدی پرت شد وسطه اتاق ...
سوهو با صدای بلندش چشماش رو بست و نفسه خسته ای کشید ... میخواست بازم اصرار کنه ولی میدونست اینکار فقط همه چی رو بدتر میکنه ... بعده اون روز که درمورده بک بهش گفت نه حرف زد نه به کسی توجه کرد ، چشماش تاریک شد و صورتش سرد ، انگار که بعده اون خبر روحش دوباره مرد ...
توی این دوهفته ای که از اونموقع گذشت سوهو ، کای و حتی سهون نتونستن کاری کنن که توجهش جلب بشه و اگر تنهاش نمیزاشتن تهش میشد تهدید به مرگ و کلی حرفه تلخ و زننده درست مثله اون چانیوله قدیمی که دست اموزه پدرش بود و خبری از انسانیت درونش نبود و حتی شاید بدتر و بیرحم تر از اون .
سوهو اهی کشید و قدماش رو به سمته در برداشت و از اتاق خارج شد ، باید میرفت با دکترش حرف میزد و ازش میخواست برگه ترخیصش رو بده وگرنه بعید نبود که چانیول با اون میزان از خشمگینی کله بیمارستان رو به اتیش بکشه .
چانیول لباساش رو عوض کرد و لباسای بیمارستان رو پرت کرد روی تخت و اهمیتی به درده زخمه روی سینش و خونه کوچیکی که از دستش میرفت نداد ... در حاله حاضر هیچی اهمیت نداشت جز اینکه برگرده امپراطوریش و دوباره حکومته خونین خودش رو شروع کنه ، اتیشه درونش له له میزد برای کشتن ادمایی که جرئت کردن و انگشت تهدید سمته امپراطوریش گرفتن .
با صدای باز شدنه در عصبی غرید ...
+ مگه نگفتم گورتو گم کن ...
-اومدم عیادت امپراطوره بزرگمون ...
چان با شنیدن اون صدای اشنا و بعدم صدای عصایی که بهش نزدیک میشد پوزخندی زد و برگشت سمتش ...
+ افتخاریه که رئیس یونگ بیاد دیدنم ولی دیگه دیره من دارم برمیگردم .
یونگ نیشخنده عصبی زد ...
YOU ARE READING
𝑬𝒎𝒑𝒆𝒓𝒐𝒓
Actionهمه چیز از یه نقطه شروع میشه به اسم نفرت ... نفرت از خودمون ، نفرت از زندگیمون ، نفرت از گذشته و ایندمون و نفرت از اون ... اون کیه؟ ... اون همون نقطه شروع منه ... کسی که قراره پایان من باشه یا شایدم بهتره بگم پایان هر دومون ... 🔥 امپراطور 🔥 ✔کاپل...