part 36

429 164 27
                                    

وووت و ووت و ووت

چانیول عصبی داخل لپش رو گاز گرفت ... مرده رو به روش بیش از حد اروم بود و داشت حسابی روی مخش میرفت ...

-گفتی اسمت پس پارک چانیوله ؟

+ برای باره سوم میگم اره .

-خبر داری که ازت اطلاعات زیادی نیستش ... انگار کلا زندگی نکردی ... فقط یه اطلاعات کوتاه از دبیرستان و چندتا امواله خصوصی ... از پدرتم اطلاعاتی جز یه اسم ساده نیس .

+ میتونید بزاریدش روی این حساب که با ارامش زندگی کردم ...

-اینطور فکر نمیکنم ... اگر با ارامش زندگی کرده بودی خدمتکارت بهت تیراندازی نمیکرد !

+ اون خدمتکارم نیس ...

-اوه خودش که میگفت هست ... منم شک داشتم با این فیلمی که شما دوتا راه انداختید قطعا موضوع خیلی پیچیده تره ....

+ چی میخوای ازم با این حرفای بی اساس ...
-چیزی نمیخوام فقط دارم به عنوان پلیس به وظیفم عمل میکنم ...

چانیول پوزخنده واضحی زد ...

+ وظیفه ؟ مسخرست .

-نه به اندازه اینکه اون پسر الکی توی زندان افتاده و تو داری میچرخی برای خودت ... برام جالبه بدونم خودت به بیمارستان پول دادی که به ما نگن بهوش اومدی یا کسه دیگه ای ... یکی مثل اوه سهون که بدتر از تو هیچی ازش نیس انگار که کله هویتش رو عوض کرده ...

+ چرا باید بیفتی دنباله کس و کاره من ... این موضوع هیچ ربطی به پرونده ای که روش تحقیق میکنی نداره ...

-شاید ! ... پس برگردیم سره پرونده ... روی اسلحه ما فقط اثر انگشت تو و اون پسره رو پیدا کردیم ... قبول میکنی که اون بهت شلیک کرده ؟
+ نه ... اون شلیک نکرد ...

-پس کی ... ؟

+ خودم ...

-خودت ؟

افسر کیم با مسخرگی گفت .

+ اره خودم ...

-این دروغه مسخره نمیتونه نجاتش بده ...

چانیول کوبید روی میز ...

+ میگم خودم شلیک کردم هیچی تقصیره اون نیس ... هیچی ... میفهمی ؟...اصلا نمیدونم اون چرا توی زندانه اصلا نمیدونم شماها چرا افتادین دنبالش و کدوم خری بهتون گفت اون شلیک کرده ...

-همه چیز علیه اونه ...

+ میگم من شلیک کردم ...

-ولی این غیره منطقیه مگر اینکه از نظره ذهنی مشکل داشته باشی ...

+ خب من مشکل دارم ... ازادش کن ...

-مدرک بیار ... نه برای من برای دادگاه ...

+ نمیزارم تا اونموقع توی زندان بمونه ...

-اینو تو معلوم نمیکنی ...

𝑬𝒎𝒑𝒆𝒓𝒐𝒓Where stories live. Discover now