32. جئون را بین

555 159 11
                                    

داستانِ " جئون را بین"

625 سال قبل...

قسمت سی و دوم – صدای توتم

صبح روز بعد هر سه نفر از همراهان توتم توسط رئیس احضار شدن که البته با دیدن آقای کیم توی اتاق حدس دلیلش چندان سخت نبود...

بعد از ایستادنشون جلوی میز جناب جئون، و رد و بدل کردن نگاه های حق به جانب بین شون، رئیس لی سونگ با عصبانیت فریاد زد:" بسیار خب. توصیح بدید."

جونگ گوک خواست چیزی بگوید اما را بین سریعتر بود:" صبح شما هم بخیر عموی عزیز..." بعد کمی جلوتر ایستاد و ادامه داد:" اما فکر میکنم اگه اشکالی نداره این شمایید که بهتره اول توضیح بدید."

چشم های مرد از این گستاخی گرد شد:" چی؟! چطور جرات میکـ... من دزدکی وارد اتاق شما ها نشدم که همه جا رو بگردم..."

را بین تایید کرد:" شاید ظاهرا همینطور باشه، اما فکر نمی کنید دروغ گفتن بدتر باشه؟"

لی سونگ بلند شد و ایستاد:" داری خیلی تند میری دختر..."

اما را بین که قصد عقب نشینی نداشت با عصبانیت جلو رفت:" نه به اندازه ای که شما رفتید! اگر ادعایی برای اهمیت این ماموریت دارید حق نداشتید جزئیات با اهمیتش رو از ما پنهان کنید!"

جونگ گوک به سمتش چرخید:" دیشب چیز جدیدی فهمیدید؟"

" بعدا برات در مورد اون میگم." را بین این گفت و بعد با عموش ادامه داد:" از این لحظه من خودم موظف نمیدونم به شما توضیحی از کارهام، که در راستای ماموریتم باشه بدم، الان هم باید بگم... فقط جهت اطلاع؛ ما فردا صبح اینجا رو ترک می کنیم."

و با قاطعیت از دفتر عموش خارج شد!

جونگ گوک به دنبالش دوید اما تهیونگ نگاهی به پدر بزرگش انداخت و تو دفتر موند تا با رئیس صحبت کنه:" قربان، من... از روشی که را بین برای گفتن حرفش انتخاب کرد حمایت نمی کنم اما ... حرفاش کاملا درست بود. شما نباید دروغ می گفتید، حداقل به ما نه... و حالا را بین حق داره که نتونه به افراد اینجا اعتماد کنه!"

" اون بچه فکر می کنه حالا که توسط توتم انتخاب شده دیگه خیلی میدونه؟ این کار تنها راه آروم نگه داشتن مردم بود... فقط برای اطلاع تون بگم که مخفی موندن این مطالب، تصمیم برادرم بود که قبل از من هدایت اینجا رو به عهده داشت و من فقط راه اون رو ادامه دادم."

تهیونگ با تاسف سر تکون داد:" هنوز هم دیروز به اندازه کافی وقت داشتید و می تونستید که به ما بگید..."

لی سونگ نشست و سرش رو با غرور بالا گرفت:" می تونستم... اما از کاری که کردم پشیمون نیستم. من این کارو بخاطر امنیت مردمم انجام دادم." مکثی کرد و گفت:"... و بخاطر تمام چیزهایی که خانوادم در تمام این سالها ساختن."

Last Keeper + Season 3 updating 🔰Where stories live. Discover now