🧠97🫀

131 23 0
                                    

🍂اسد🍂

ناب ترین حسی بود که دریافت میکردم.

فکر نمیکردم معاشقه ام با امیرعلی کوچولومون به تونه به خوبی معاشقه ام با احسان باشه!

وقتی کم کم کمر زدن داخلش رو حس کردم صدای جیغ های با لذتش توی فضای اتاق پخش میشد و گاهی میون بوسه های من یا احسان خفه میشد.

این میون بوسه هایی از احسان هم میگرفتم اما بیشتر سرم رو سمت امیرعلی هدایت میکرد و میخواست به اون توجه کنم.

خب چون اولین های امیرعلی بود و نیاز به توجه ی بیشتری داشت.

قطعا بعد این رابطه ممکن بود شکننده تر بشه و نیاز به مراقبت بیشتری از لحاظ روحی و جسمی داره!

وقتی به اوج نزدیک شدم دستم رو سمت پایین تنه ی امیرعلی بردم و با فشاری میون انگشت هام با ناله ی ظریفی اومد.

خندون به لذت بردنش خیره شدم و خودمم با چشایی بسته و نفس های تندی کام شدم.

وقتی خودم رو ازش بیرون کشیدم روی صورتش رو بوسه بارون کردم و اشک هاش رو با بوسه ها پاک کردم.

گل پسرم خودش رو لوس کرده بود و مدام اشک هاش جاری میشد.

🧠A start beyond love🫀Where stories live. Discover now