⚜️مسعود⚜️بوسه هام رو به گردنش و ترقوه هاش رسوندم.
اونقدری مکیدن هام عمیق بود.رنگ پوستش برام خاص بود و میخواستم رد مالکیتم رو با بوسه هام روش بنشونم.
نفس هاش سنگین شده بود.
به موهای پشت سرم چنگ مینداخت.
ناله هاش تشویقم میکرد که بیشتر لبام و دندون هام رو روی پوست گردنش و گلوش و ترقوه اش به گردش دربیارم و اسیرشون کنم.وقتی از سرخ شدن و کبود شدنشون مطمئن شدم شروع کردم به باز کردن دکمه های پیرهنش و به محض درآوردن پیرهنش لبام رو به سینه هاش رسوندم و نوکشون رو میون لبام کرفتم و فشردم که ناله ایپشت لبای بسته اش سر داد.
روی شکمش دستی کشیدم و همونجوری که نیپلش رو میون لبام له میکردم به چشای خمارش خیره بودم.
با گازی که از هر دوشون گرفتم بوسه هام رو از میون سینه هاش تا روی نافش بردم.
کمرش رو از روی مبل بلند کرد و بدنش منقبض شد وقتی به قسمت وی لاینش بدنش رسیدم صدای آه کشیدنش بلندتر شد.
صورتم رو سمت صورتش بردم و خیره به لباش دکمه ی شلوارش رو باز کردم و بعد از پایین کشیدن زیپش دستم رو بردم زیرش و از روی لباس زیرش عضوش رو لمس کردم.
نه خیلی کوچیک بود و نه خیلی بزرگ.
لبخندی روی لبام نشست و روی لباش لب زدم:
میخوای برات بمالمش یا بخورمش عزیزم...هوم؟!دستش رو روی دستم گذاشت و با لحن خماری لب زد:
هر کاری...اوم...میخوای...هاه...بکن...