۞ S2 Chapter2 ۞

5.7K 1.2K 773
                                    

سلاملکم. به به چه خوب وتا رو رسوندین.
دخترای زحمت کشم.

عیدتون پیش پیش مبارک.

****

چانیول ساکت بود. وقتی بغلش کرد، حتی تکون هم نخورد. هیچ صدایی جز صدای نفسای خودش و چانیول رو نمی‌شنید و با اینکه از واکنشش مطمئن نبود، ولی آرزو داشت هرچه زودتر یه کاری انجام بده.

ثانیه‌ها کش میومدن و چانیول هیچ قصدی برای ری‌اکشن نشون دادن نداشت... بالاخره، خودش کم‌کم و آروم ازش جدا شد. یه نفس کوتاه عمیق گرفت و بعد، نگاهشو تا صورت چانیول بالا برد.

نگاه چانیول ناخوانا و بی‌حس بود. چند ثانیه بهش زل زد و بعد، فقط سرشو کج کرد:
- این برای چی بود؟!

صداش به آهستگی و بی‌حسی ری‌اکشنش بود.
- هوم؟

خب اون انتظار نداشت همه‌چی طبق سناریوی دبی خوب پیش بره و برخورد سرد چانیولم جزو پیشبینی‌هاش بود و توی ذوقش نخورده بود. همین که تونسته بود مانع رفتنش شه و حواسشو از عصبانیتش پرت کنه، یه امتیاز مثبت به حساب میومد!

دستش داشت به سمت جیبش می‌رفت تا گوشیشو دربیاره که با جمله بی‌ربط چانیول همونجور توی هوا خشکش زد:
- داری دعوتم می‌کنی به سکس؟

سکس؟! چانیول که جدی نبود مگه نه؟
برای حفظ امنیت جانیش، یه قدم به عقب برداشت. ولی قبل از اینکه بتونه کامل فاصله بگیره، کف دست چانیول پشت گردنش نشست.

سر چانیول به اندازه‌ای که باهاش هم‌قد شه، پایین اومد و بعد، لباشون روی هم کوبیده شد. لبای چانیول لب بالا و پایینشو می‌مکیدن و اون با بی‌حواسی چشماشو بست.

واقعا برای این موقعیت خودشو آماده نکرده بود. چانیول لب بالاییشو گاز گرفت و اون، کامل چشماشو باز کرد. دستشو روی سینه چانیول گذاشت و یه‌کم به عقب هلش داد. چانیول متوجه بی‌میلیش شد و بوسشونو شکست.

وقتی چانیول چشماشو باز کرد، نگاهش هوشیار و نافذ بود.
درحالی‌که نفس‌نفس می‌زد، تلاش کرد لبخند بزنه. برای فرار کردن از اون موقعیت باید عادی رفتار می‌کرد. گوشه لباش یاریش نکردن و فقط تونست آروم پلک بزنه.

- با اینکه انتظارشو داشتم، ولی بازم متعجم کردی بکهیون! چه‌قدر زود شروع کردی به التماس کردن!

واقعا نمی‌دونست چانیول از کدوم کارش همچین برداشتی کرده. ولی اوضاع داشت بیخ پیدا می‌کرد و اون کم‌کم داشت به دبی و خودش که پیشنهادشو قبول کرده بود فحش می‌داد.

 ۞Between Heaven And Hell [ChanBaek]۞Donde viven las historias. Descúbrelo ahora