Baby, I'll learn to touch you
I wanna breathe into your well
See, I gotta to hunt you
I gotta to bring you to my hell
Baby, I wanna fuck you,
I WANNA FEEL YOU IN MY BONES
Boy, I'm gonna love YOU
I'M GONNA TEAR INTO YOUR SOUL
DESIRE, I'm hungry
I hope you feed me
how do you want me, how do you want me?(4)
Honey, I wanna break you
I wanna throw you to the hounds,
I gotta hurt you, I gotta hear from your mouth
Boy, I wanna taste you, I wanna skin you with my tongue
I'm gonna kill you,
I'M GONNA LAY YOU IN THE GROUNDMeg Myers _ desire
•••
شرط وت همون ۶۰۰
هر چند قبلی هنوز ۶۰۰ نشده
چیکارتون کنم دیگه؟ تنبلافقط قرار نیس به قسمتایی که دوس دارین وت بدین
باید به قسمتایی که خیلی دوس ندارینم وت بدین تا به اون قسمت خوبا برسیم. باشه؟میس یو آل
•••
"چیز دیگه ای لازم نداره؟"
نگاهش رو از جاده گرفت و یکم سرش رو به سمت چانیول که کنارش نشسته بود، چرخوند. بدون اینکه مستقیما نگاهش کنه گوش هاش رو تیز کرد.
"فکر کنم یه لپ تاپ هم بخواد. بچه های هم سن اون همه یکی دارن"مین هیون همونجور که رانندگی میکرد و نگاهش به جلو بود با
یه لحن محتاط گفت.به محض اینکه تکون خوردن چانیول رو حس کرد سریع سرش رو به سمت شیشه چرخوند و تظاهر کرد حواسش نبوده.
"فعلا از لپ تاپ من استفاده کن. توی اینترنت بگرد دنبال چیزی که میخوای و اسمش رو برام بفرست"
سنگینی نگاه چانیول رو حس میکرد. حتی تکون هم نخورد.
"بکهیون"
اینبار به سرعت به سمتش چرخید. "بهت گفتم یه لپ تاپ برای خودت انتخاب کن"
سرش رو تکون داد و پاکت های خریدی که وسط پاهاش بود رو بیشتر به خودش چسبوند.یه کوله، یه یونیفرم پاییزی، دوتا کفش ورزشی و کلی دفتر و خودکار جدید داشت. حتی یه بسته خودکار رنگی هم برای خودش گرفته بود. تموم مدت مین هیون توی خرید همراهیش میکرد و چانیول چون یه وزغ خسته بود توی ماشین مونده بود و حالا داشت جوری رفتار میکرد انگار خیلی نسبت به مسائل مربوط به مدرسه اون مشتاقه و چه لطف بزرگی بهش کرده. اون هم اگه مکالمش با جیونگ رو نشنیده بود که سرش غر میزد اون رو فرستاده مدرسه یا نه ممکن بود باور کنه چانیول یهویی خیلی ادم به فکر و خوبی شده و ازش ممنون میشد. ولی خب متاسفانه خیلی یهویی وسط مکالمشون سر رسیده بود و حالا میدونست جیونگ اون کسیه که چانیول رو مجبور به چنین کاری کرده.
البته بابت قضیه لپ تاپ یکم خوشحال بود ولی چرا باید از مردی ممنون میشد که پاش رو شکسته بود؟ هنوز هم ازش متنفر بود.
مین هیون وسایلش رو کنار در سالن گذاشت و به سمت ماشین برگشت. عصاهاش رو از توی صندلی عقب بیرون اورد و بهش کمک کرد از ماشین پیاده شه.
چانیول کناری ایستاده بود و با یه حالت عصا قورت داده منتظر اون بود.
بدون اینکه بهش نگاه کنه از کنارش گذشت.
ESTÁS LEYENDO
۞Between Heaven And Hell [ChanBaek]۞
Fanficبکهیون چانیول رو دوست داشت. حاضر بود خودش رو به خاطرش فدا کنه و هفت سال بعد تنهایی به خاطرش درد بکشه. فکر میکرد چانیول هم اون رو دوست داره و به خاطر کارایی که براش کرده ازش ممنونه. هر چند وقتی دوباره همو میبینن، چانیول شروع میکنه به اسیب زدن بهش. ا...