بسم الله الرحمن الرحیم
حال احوالتون چطوره؟
عیدتون پیشاپیش مبارک.حرفای اول پارتم تاحدی مهمه.
یه سری اصطلاحات در طول چپتر هست که برای فهمیدنش باید حتما راهنما رو خونده باشین.
برای کسایی که یادشون رفته هم یه خلاصه کوچیک از قسمتای قبل داریم و شخصتایی که کمتر حضور داشتن، مجددا معرفی میشن.
اول اصطلاحات رو میگمتو گروههای یاکوزا در راس هرم، سرپرست خانواده قرار داره که به اسم کومیچو یا ایابون صداش میکنن.
واکاگاشیرا دست راست کومیچواه که بعد از کومیچو همه مناطق زیر دستشن.
جینگی یا سایکو کامن شخصیه که حالت مشاور داره. وکیلها حسابدارا و کسایی که معمولا کارای قانونی خانواده رو انجام میدن جز این محدوده قرار میگیرن.
مافیای چین(تریاد) هم سلسله مخصوص خودشو داره اما انقد خودش و کلمه ترجمه شدش عجیب میشد تو متن که ازش صرف نظر کردم.افراد جدید تو این قسمت معرفی میشن و به موضوعات تازهای پرداخته میشه. ممکنه حتی حوصلتون سر بره ولی من جدا براش زحمت کشیدم و امیدوارم با دقت بخونینشون.
کامنتای اون تیکه از متن که چانیول با نمایندههای چینی حرف میزنه رو چک کنین، پایینشون کصنمکی کردم.خب حالا خلاصه:
تو قسمتهای قبلی بکهیون با چانیول به یه مهمونی رفت که ته مهمونی با حضور دختری که لبهای چانیولو بوسید، سوپرایز شد.
ته قسمت قبل اون هم دستبهکار شد و خودش رو وسط میتینگ چانیول انداخت و بهجای اون دختر بازوش رو گرفت.
جیونگ و سونگهیون تو داستان از افراد و دوستای چانیولن.
تاکانو یکی از افراد گروه واتانابس که چانیول نظر مساعدی در موردش نداشت و کمکم بهش شک پیدا کرد و متوجه شد داره با سورسین همکاری میکنه.
سورسین اسم یه گروه کرهایه که در طول داستان چندین برخورد با چانیول داشتن. دختری که تو خونهاشون جاسوسی میکرد و ته فصل اول مرد از افراد این گروه بود.
سانیهاون هم بزرگترین گروه مافیایی چینه که چانیول قبلا در موردشون گفته:
« همه گروهای مافیای شرق آسیا طبق یه توافقنامه باید زیر نظر سانیهاون کار کنن. برای ده سال گروه واتانابه همه معاملات اسلحه سانیهاونو جوش داده. گروهای خرده پا نمیتونن مستقیماً با سانیهاون معامله داشته باشن. و حالا افراد سورسین دارن سعی میکنن جای ما رو بگیرن.»----
اول واکنش سوهیون رو دید.
تو چشمهای مشکی سردرگمش خیره بود و لبخند میزد.
ابروهای بالا رفته سوهیون خیلی زود پایین افتادن و لبخند جایگزین تعجبش شد.«من نمیتونم خودمو وارد رابطه دو نفر دیگه بکنم. میتونم آقای کیم؟»
همونجور که میچرخید، رو به مرد قد بلندی که یه گوشه وایساده بود گفت.
مرد سرفهای کرد و سر تکون داد.
VOUS LISEZ
۞Between Heaven And Hell [ChanBaek]۞
Fanfictionبکهیون چانیول رو دوست داشت. حاضر بود خودش رو به خاطرش فدا کنه و هفت سال بعد تنهایی به خاطرش درد بکشه. فکر میکرد چانیول هم اون رو دوست داره و به خاطر کارایی که براش کرده ازش ممنونه. هر چند وقتی دوباره همو میبینن، چانیول شروع میکنه به اسیب زدن بهش. ا...