💎part 12💎

2.5K 555 37
                                    

تکه کوچیکی از گوشت داخل بشقابش رو توی دهنش گذاشت و زیر چشمی به بکهیون که با اخم محوی روبروش نشسته و درحال تکه کردن گوشتش بود نگاه کرد...
سوالی که از ظهر توی سرش بود هربار تا نوک زبونش میومد ولی نمیدونست چرا نمیتونه چیزی بگه.. لبش رو از داخل جوید و دوباره نگاهش رو به بشقابش داد ولی صدای بکهیون که حتی نگاهش هم نمیکرد باعث شد سرش رو دوباره بالا بگیره و با تعجب بهش خیره بشه

_چیزی میخوای بگی؟

مکث طولانیش باعث شد سر بکهیون هم بالا بیاد و متقابلا بهش خیره بشه

_اگه چیزی هست بگو اگرم که نه اینقدر خیره خیره نگام نکن...

چاقو و چنگال بین انگشتهای چانیول فشرده شدن

_در مورد این دختره...

_همونی که فکرمیکردی الهه ای چیزیه؟

با تمسخر بین حرفش پرید و لبهای چانیول ناخودآگاه خط شدن و سرش رو تکون داد

_خب؟

_ چی شد که کارتون به معامله کشید؟

_از اولشم توی معامله بودیم...فقط شکلش فرق داشت

با لحنی عادی گفت و چانیول زبونش رو روی لب پایینش کشید

_نه منظورم اینه که...

_میدونم منظورت چیه..هیچی فقط یه لحظه با خودم فکرکردم که تحمل یه روز دیگه با نگاهای چپ چپ تورو ندارم..واقعا عجیبه تا روز قبلش نمیتونستی منو غیر محترمانه صدا کنی و بعد یهو بخاطر این دختره حتی سرم داد هم زدی...

بکهیون با لحن متعجبی که انگار مخاطبش خودش بود نه چانیول لب زد و مرد روبروش اخمی کرد

_من...متاسفم بابت حرفایی که زدم

_مهم نیست...فقط لطفا از این بعد قبل از اینکه از کسی طرفداری کنی یکم فکر کن... فقط یه جمله از طرف من در مورد صادق بودنمون کافی بود تا خواستش رو بگه...دختره همون موقع که من در مورد هیونبین از همکارش پرسیده بودم صدام رو شنیده بود.. دیشب هم قبل از اینکه من چیزی بگم خودش یه چیزایی درمورد هیونبین بین حرفاش گفت..میبینی؟ همه قرار نیست فرشته باشن اینو تو که از اون پایین اومدی باید بهتر بدونی...

_حق باتوئه ولی هنوزم معتقدم کارت اشتباه بود..

_چرا؟ حتی اگه حدسم در مورد درخواستش برای پول درست نبود قرار نبود بهش تجاوز کنم که...خودش میدونست که من اینجا مسافرم و احتمالا همه چی چند روزه تموم میشه. مشکلی هم باهاش نداشت..

با پوزخند جواب داد و چانیول با مکث کوتاهی درحالیکه لیوان آب روبروش رو برمیداشت لب زد

_فکرمیکردم گی ای.

_هیچوقت فرصت اینکه راجع به گرایش جنسیم فکرکنم رو نداشتم...احتمالا بای ام ولی خب بازم پسرارو ترجیح میدم..

MAYANHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin