💎part 41💎

5.7K 817 532
                                    

از پایین به چانیولی که پالتویی که روی دستش بود رو روی شونه های اون مینداخت نگاه کرد...چشمهاش سرخ بودن و یه اخم غلیظ بین ابروهاش بود...
پالتو رو روی شونه های بک که هنوز لباس خونی بیمارستان تنش بود مرتب کرد بدون اینکه به صورتش نگاه کنه لب زد

_الان میام.

قبل از رفتن نیم نگاهی به آستین پیرهن آبی رنگ بیمارستان که یه لکه ی بزرگ خون داشت و نشون میداد نیم ساعت پیش چه قشرقی به پا کرده انداخت و نفس پر حرصی کشید...
به سمت پذیرش و جایی که جونگ کوک درحال حرف زدن با دکتر بود رفت و بکهیون همون طور که تک تک حرکاتش رو زیر نظر داشت ابرو بالا انداخت..
این همه عصبانیت نمیتونست برای تلاش اون واسه مرخص شدن باشه چون معمولا زود اروم میشد و از طرفی خودشم با بکهیون موافقت کرده بود جلوی جونگ کوک پس...

نگاهش رو با نزدیک شدن جونگ کوک بهش به ناچار از چانیول گرفت و به دوستش که با قیافه ی شاکی ای دستش رو به طرفش دراز میکرد داد
چند لحظه به صورت عبوسش نگاه و در اخر بدون اینکه دستش رو بگیره سرپا شد و فحشی که جونگ کوک زیر لب داد رو شنید

_ماشینم تو پارکینگه

جونگ کوک بعد از اشاره به آسانسور گفت و بکهیون به چانیول هنوز درحال حرف زدن با یکی از پرستارا بود نگاه کرد

_مثل اینکه مادرش توی این بیمارستان بوده و چند شب پیش سکته کرده و..

جونگ ‌کوک که رد نگاهش رو دنبال کرده بود گفت و بکهیون با چشم های گرد به طرفش چرخید

_کی بهت گفت؟

_خودش... دیدم حالش خوب نیست و ازش پرسیدم.. بنظرم بهتره ما بریم

_بریم؟ ما؟ کجا؟

بکهیون که هنوز توی شوک بود گیج پرسید و جونگ کوک شونه بالا انداخت

_خونت دیگه

_من با چانیول میرم تو لازم نیست بیای

همونطور که به چانیول و نیمرخ مستاصلش نگاه میکرد گفت و با دست سالمش بازوی دستی که ازش سوزن سرم رو بیرون کشیده بود گرفت..

_چی؟ همین الان بهت گفتم مادرش مرده! کجا بیاد؟

جونگ کوک با تکخند متعجبی لب زد و خواست بازوی بکهیون رو بگیره که با واکنش سریعش و نگاه عصبیش روبرو شد

_بریم؟

با صدای چانیول هر دوشون به طرفش برگشتن.. کوک ابروهاش رو بالا انداخت و سرتاپای چان رو از نظر گذروند

_کجا؟ مگه تو..

_مشکلی نیست

با لحن خشکی بین حرفش پرید و به بکهیون نگاه کرد

_میری خونه خودت؟

بکهیون بی حرف سر تکون داد و چانیول سعی کرد لبخندی تصنعی به لب بیاره

MAYANМесто, где живут истории. Откройте их для себя