***_وسایلی که میخواستین
خدمتکار روبه بکهیونی که لباس پوشیده و آماده لبه تخت نشسته بود گفت و پاکت رو کنارش گذاشت
_قایق بیرون منتظره
یکی از بادیگاردای جلوی در اتاق گفت خطاب به بکهیون و آنجلو گفت و بک همونطور که نگاهش رو از پارتیشن چوبی گوشه اتاق میگرفت پاکت سیگار رو از روی وسایلی که خدمتکار آورده بود برداشت...
پاکت رو باز کرد و یه نخ بین لباش گذاشت...
داشت دنبال فندک می گشت که صدای چان حرکت دستش بین وسایل رو کند کرد_پالتو چی پس؟!
نگاه بک دوباره بالا اومد و یبار سرتاپای اون رو از نظر گذروند... یه کت چرم و جین مشکی اون رو شبیه روز اولی کرده بود که توی خونه ی اوه جونگسو دیده بودش.. البته نبود موهاش یکمی چهرش رو ترسناک تر نشون میداد
_اینجوری که یخ میزنی
با غرغر گفت و پالتویی که براش از چمدون بیرون کشیده بود رو به طرفش گرفت
بکهیون هم بدون حرف درحالیکه هنوز سیگار رو بین لباش نگه داشته بود پالتو رو ازش گرفت و روی تخت گذاشت
دوباره توی پاکت گشت و وقتی به فندک رسید نیشخندی زد و بیرون اوردش_یبار دیگه بگو
آنجلو درحالیکه از روی مبل بلند میشد گفت و اون همونطور که فندک رو زیر سیگارش میگرفت ابرو بالا انداخت
_ چی رو؟!
_همون چیزایی که بهت گفتم..عین نئشه هاس قیافت حس میکنم داشتم با درو دیوار حرف میزدم
_فهمیدم چی گفتی
درحالیکه بعد از پک عمیقش به سیگار با هربار لب زدن حجمی از دود از دهنش بیرون میومد جواب داد و آنجلو با اخم محوی جلو اومد
_اره مشخصه فهمیدی پس یبار دیگه بگو چی گفتم
_چانیول بهت میگه...چانی بهش بگو چی گفته
همونطور که چشمهاش رو میچرخوند گفت و به چانیولی که لباش ناخواسته به نیشخندی کش اومده بودن اشاره کرد
تا آنجلو به ناچار یبار دیگه شمرده شمرده بهش توضیح بده_نمیتونی با قطار مستقیم بری برلین یا وین..نمیتونن از روی اسم یا ظاهر شناساییتون کنن ولی مطمئنا تموم این مسیرهارو تحت نظر دارن باید زمینی برین فقط چند ساعتی بیشتر طول میکشه...
از اینجا با قطار به اودینه میری و از اونجا یه راه بلد و یه راننده میان دنبالتون و تا کوهستان میرسوننتون بعد از اونجام با یه همراه تا تروپولاخ میرین...روی جاده ی اصلی روستاهم یه ماشین دیگه منتظره تا شمارو ببره فیلاخ از اونجام به فرودگاه کلاگن فورت و بعد یه پرواز مستقیم به توکیو... تا وقتی توی کشورای اتحادیه هستی توی هیچ شهر یا روستایی نمیمونی فهمیدی ؟
VOUS LISEZ
MAYAN
Fanfiction💎فیکشن: MAYAN 💎کاپل: چانبک ، ویکوک ، یونمین 💎ژانر : رمنس، اکشن، جنایی 💎محدودیت سنی: +۱۸ _ اون شبیه یه شوالیه س...شوالیه ی من _اون لعنتی رو من بهت دادم! تو منو بخاطر شوالیه ای که خودم واست فرستادم پس میزنی؟! _احتمالا اگه بجاش قلبت رو میدادی وضع...