_یکم بخواب. بعدا میتونی بابت جسارت و توهین بزرگم تنبیه کنی اعلی حضرت.
بکهیون میخواست بگه "باز داری منو مسخره میکنی؟" ولی فقط با نگاه گیجی که اثر مسکنا به خوبی توش دیده میشد بهش زل زد و کاری کرد چانیول یه بار دیگه برای بوسیدنش خم بشه.
_بهتری؟
همونطور که دستمال قرمز رو از دور پیشونیش باز میکرد پرسید و بکهیون فقط سرش رو تکون داد.
_میخوای برم بیرون که تنهایی و راحت بخوابی یا بمونم و بغلت کنم؟
همونطور که موهای بهم ریختهی بکهیون رو مرتب میکرد پرسید و کاری کرد دوباره اخم محوی بین ابروهاش بشینه.
_الان مثلا داری سعی میکنی کاری کنی که خودم بگم بمون بغلم کن؟
نفس پرحرصی کشید و به پهلو چرخید تا صورتش رو نبینه.
_میخوای بمون میخوای نمون!
صدای خندهی چانیول رو شنید و چند لحظه بعد مرد بزرگتر روبروش دراز کشید.
_بیا اینجا.
دستاشو باز کرد تا بکهیونی که ظاهر جدیدش زیادی مظلوم جلوهاش میداد تو بغلش جا بگیره ولی در عوض از اونطرف بکهیون هم دستاش رو باز کرد.
_چرا من بیام؟ خودت بیا.
چانیول که هنوز دستاش باز بود با صدای بلند خندید و خودش رو جلو کشید تا بکهیون رو به آغوش بکشه.
_یه جور حرصدراری دوست داشتنی شدی.
همونطور که بوسه محکمی روی گونه و شقیقه بکهیون میگذاشت زمزمه کرد و توجهی به نگاه عصبی بکهیون که ترکیباتی از خستگی و گیجی و مقدار خیلی کمی از خوشحالی هم توی پس زمینهاش داشت نکرد.
_از این بعد همش برات لباسای رنگی میگیرم.
_آره بگیر تا بریزم بیرون.
بکهیون که سرش رو روی بازوی چانیول فیکس میکرد گفت و پلکهاش رو روی هم گذاشت ولی بازم نتونست غرغراش رو متوقف کنه.
_خودم کورم نمیبینم. بیست و هشت سال منتظر بودم که شما از راه برسی بگی چی بهم میاد.
_قرار شد بخوابی چه اصراری داری ادامه بدی اخه؟
_تقصیر توئه که همش حرف میزنی! نمیذاری بخوابم!
چانیول بعد "باشه ساکت میشم" ای که بلافاصله بعد از اعتراض بکهیون گفته بود فقط چند ثانیه بی حرکت بودن رو تحمل کرد و بعد از بالا آوردن سرش، به دست بکهیون که بین بدنهاشون قرار گرفته بود نگاه کرد و همونطور که بین انگشتای خودش میگرفتش زخمای خشک شدهی کف دستش رو نوازش کرد.
نیازی نبود به دست دیگه و پاهاش نگاه کنه. اونام تقریبا همینجوری بودن. چند روز بیشتر از اتفاقی که اینجا براشون افتاده بود نگذشته بود ولی به نظر میومد برای ماهها پیش بوده.
هر روز به اندازه یک ماه میگذشت و اتفاقاتی میوفتاد که شاید برای آدمای عادی تو طول عمرشون حتی یکبارم پیش نمیومد.
أنت تقرأ
MAYAN
أدب الهواة💎فیکشن: MAYAN 💎کاپل: چانبک ، ویکوک ، یونمین 💎ژانر : رمنس، اکشن، جنایی 💎محدودیت سنی: +۱۸ _ اون شبیه یه شوالیه س...شوالیه ی من _اون لعنتی رو من بهت دادم! تو منو بخاطر شوالیه ای که خودم واست فرستادم پس میزنی؟! _احتمالا اگه بجاش قلبت رو میدادی وضع...