💎part 49💎

2.5K 591 173
                                    

جلوی ساختمون دو طبقه ای که ظاهرش شبیه همه خونه های اون اطراف داغون بود وایساد و کاغذ مچاله شده رو از جیبش بیرون کشید...
یبار دیگه آدرس رو مرور کرد و به طرف در سفید رنگ رفت.. تنها زنگی که کنار در بود رو زد و چند لحظه بعد زن چاقی درحالی که همراه خودش بوی تند روغن و فلفل رو آورده بود در رد باز کرد
نگاهی به سرتاپای جونگ کوک انداخت و با اخمای درهم لب زد

_چی میخوای؟

_من از طرف خانوم کانگ اومدم

بعد از تعظیم کوتاهی گفت و از سر راه زنی که با کالسکه کهنه و چرکی از کوچه ی تنگ رد میشد کنار رفت..

_کانگ؟ کانگ کیه؟

زن درحالیکه عملا گاردش رو بالاتر آورده بود پرسید و یه قدم عقب رفت تا در رو ببنده

_اشتباه اومدی..

_شما خواهر ناتنیشون هستین درسته؟

دستش رو روی در گذاشت تا مانع بسته شدنش بشه‌...
نگاهش رو توی چشمایی که تنها شباهت یریم و اون زن بودن چرخوند و فورا ادامه داد

_خودش بهم آدرس رو داده ایونجی شی...

نگاه ایونجی فقط چندثانیه روی صورتش چرخید و بعد درحالی که از جلوی در کنار میرفت لب زد

_بیا داخل..

با سر به داخل اشاره کرد و جونگ کوک بلافاصه از در آهنی گذشت ولی همینکه صدای بسته شدن در رو شنید سردی جسم تیزی که حدس اینکه چاقو یا همچین چیزی بود سخت نبود روی گردنش حس کرد

_اسلحت رو بده!

_ببینین من..

_گفتم بدش حرومی دلت میخواد شاهرگت رو بزنم؟ یا نه.. کلا کله خوشگلت رو قطع کنم؟

جسم سرد از پشت گردنش به طرف شاهرگش خزید و خب جونگ کوک با یه نیم نگاه متوجه شد اون لعنتی چاقو نیست.‌‌‌..یه ساطوره!

_هیچی همراهم نیست! میتونی بگردی..

با عجله و قبل از اینکه جملش دوباره قطع بشه گفت و همون لحظه دستهای بزرگ و چاق زن رو روی پهلوها، سینه و بین پاهاش حس کرد...
وقتی چیزی پیدا نشد همون دست سنگین بین دو کتفش نشست و به جلو هلش داد

_یریم کجاست؟ توی آشغال از کجا منو میشناسی؟

  اینبار به محض اینکه چرخید ساطور رو جلوی صورتش دید

_من پزشکشونم خودشون ازم خواستن بیام اینجا.. بهم گفتن اگه در مورد نسبتتون باهم بگم حرفمو باور میکنین

درحالیکه بی‌اختیار دستاش رو بالا آورده بود توضیح داد و ساطور جلوی صورتش تکون خورد و بهش نزدیک تر شد

_گفتم کجاست؟!

_خونش..چند ماهه که توی خونشه...

_خونش؟

MAYANOnde histórias criam vida. Descubra agora