سوهو ورودی کلاب ایستاده بود و دیدن حالت صورتش باعث شد خندم بگیره. جلوی کلاب نشسته بود و دستش رو زیر چونش زده بود و انگار زیر لب ناسزا میگفت .
نامحسوس از پشت بهش نزدیک شدم و با پا به باسنش ضربه زدم و باعث شدم روی زمین پخش بشه و بلند خندیدم. برق از سرش پرید و در حالی که دستش به باسنش بود سمتم برگشت
_ گاهی مطمئن میشم به یکی از روانکاوای بیمارستان احتیاج داری
_ منظورت همون دکتر های دیوونه ی بیمارستانتونه؟
_ روانکاو از نظر تو دکتر محسوب میشه؟
شونه ای بالا انداختم و صدای خندم هنوز قطع نشده بود
_ چرا مثل بی خانمان ها نشسته بودی در کلاب ؟
_ چون منتظر توی احمق بودم
دستم رو روی شونش گذاشتم و به تیپ خز همیشگیش نگاه دقیقی انداختم
_ شایدم میترسیدی تنهایی بری کلاب و یه دختر خوشگل پیدا شه و بهت در کونی بزنه
خاطرات سکس سوهو تا مدت ها منو شاد میکرد و آخرین بار، وقتی توی کلاب گمش کردم، مست و پاتیل توی یکی از اتاق ها پیداش کردم در حالی که روی تخت، ولو شده بود و دختره داشت بهش اسپنک میزد.
سوهو آتیشی لگدی به پام زد و با آه دردناکی دنبالش داخل رفتم
به محض ورود، بوی تند مشروب ها توی بینیم پخش شد. توی فضای نیمه تاریک بار، آهنگ تندی پخش میشد و عده ای داشتن با فاصله نزدیکی از هم رقص های تند انجام میدادن و یه عده هم روی مبل ها ولو بودن
سوهو روی مبل نشست و من کنار بارمن رفتم . مرد جوانی که لباس های خارج از عرفش و لاک سیاهرنگ ناخون هاش توجهم رو جلب کرد. جام شیشه ای روی کانتر هارو جا به جا میکرد. بهم نگاهی انداخت و همزمان، شیشه ای رو نزدیک بینیش آورد
_ چی مینوشی بیبی؟
به شیشه های رنگارنگ نگاه کردم
_پیشنهاد تو چیه؟
نیشخندی زد و با مهارت چند نوع مشروبو مخلوط کرد و روی کانتر، جلوم گذاشت
_ امتحانش کن
کمی از محتویات جام رو مزه کردم. طعم بلوبری اسکاچ، باعث شد چشم هام پر ستاره بشه
_ دو تا بهم بده . دوستم اونجا نشسته
_ حتما بیبی
دو تا جام رو با تمرکز توی دستم گرفتم اما به محض عقب برگشتن، با شخصی سینه به سینه شدم. هین بلندی کشیدم و چند قطره مشروب یخ، روی یقه بازم ریخت .
نگاه خیرم به محتویات جام ها بود و انگشت های بلندی که دور جام، پیچیده شوه بود و با انگشت هام تماس داشت. نفس های داغی، کنار گوشم باعث شد قدمی به عقب بردارم و اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد، چشم های درشت و خماری بود که انگار تمام شرارت های دنیارو توی خودش جمع کرده بود.
YOU ARE READING
🩸red embrace🩸
Fanfictionآغوش سرخ_red embrace کاپل ها:چانبک_سهبک_ کريسهو _کایسو ژانر: مافیا_ رمنس_ اسمات_ انگست نویسنده:nehan وضعیت: تکمیل شده خلاصه: عشق حتی اگه زیر خاکستر نفرت باشه باز هم جوانه میزنه. بکهیون زیرمجموعه ی باند خطرناک اوه و جزو امواله شخصی سهون، رئیس خشن ب...