لیلیم که از معاملش با جیسانگ حسابی خرکیف بود جام مشروب رو از روی میز برداشت و با لبخند گنده ای ،گیلاس مشروب بالا برد و به سهون و جیسانگ اشاره کرد و یک نفس سر کشید.
به جام خالی سهون نگاه کرد و با خوشمزگی گفت
_ سهون باور کن مشروب نخوردن باعث میشه از نصف
لذتای زندگی محروم بشیسهون نگاهی بهش انداخت و سری تکون داد و با لحن آمرانه و خشکی گفت
_لذتای زندگی برای من توی اون ماده مست کننده آدم رو تبدیل به یک احمق میکنه نیست
لیلیم نگاه موشکوفانه ای به سهون انداخت و صورتش رو کج و کوله کرد
_ مگه از نظر نظر جناب سهون، لذتی هم توی این دنیا وجود داره؟
_ داره
لبخند پر رنگی زدم و انگشت هام رو به طور نامحسوسی روی بازوی سهون گذاشتم. به طرفم برگشت و سرم رو سمت گوشش بردم و آروم پچ زدم
_اگه میخوای بگی لذت های زندگیت توی من
خلاصه میشه مستقیم بگو دیگهه لازم نیست اینقدر فاز فلسفی برداریابرویی بالا انداخت و بهم نگاه کرد.
_لازم نیست اونقدر چشماتو سرد کنی تو همین جوریش هم نگاه سردی دارییی
بعد از چند ثانیه دستم رو با حالت چندشی از بازوش جدا کرد
_ زیاد مشروب نخور بک .بازم داری هذیون میگی
پشت چشمی براش نازک کردم و روم رو برگردوندم و
نیم نگاهی به نامجون انداختم که همچنان داشت خیره خیره و با لبخند بیخودی نگاهم میکرد . پروییشو واقعا تحسین میکردم .کمتر از چند ثانیه چشم هاش از روی من کنده شد و به نقطه ای میخ شد و دهانش تقریبا نیمه باز موند .
مسیر نگاهش رو دنبال کردم و به جنی رسیدم . لباس کوتاه و شلوار قد نودی پوشیده بود و باسن گرد و بزرگش کاملا توی دید بود و آب دهان منم جاری کرد. خندم رو قورت دادم چون مطمئنا تا چند دقیقه دیگه شاهد یک کمدی سیاه بودم
جنی سریعا متوجه نگاه نامجون شد و اخم هاش توی هم رفت. و من با دست جلوی دهنم رو گرفتم که نخندم .دختر بیچاره فکر میکرد باسن گردش رو تو چشم سهون فرو میکنه ولی فقط من و نامجون بودیم که داشتیم سر تا پاشو وجب میکردیم
_آقا شام آمادست
به محض اینکه جنی سالن رو ترک کرد نامجون نزاشت حرف روی زمین بمونه و با آب و تاب گفت
_ جناب جیسانگ خدمتکار خوشگلی داری . امکانش هست چند روزی زو توی عمارت ما خدمت کنه؟
طوری رفت سر اصل مطلب که من فقط تونستم با دهان باز بهش نگاه کنم
YOU ARE READING
🩸red embrace🩸
Fanfictionآغوش سرخ_red embrace کاپل ها:چانبک_سهبک_ کريسهو _کایسو ژانر: مافیا_ رمنس_ اسمات_ انگست نویسنده:nehan وضعیت: تکمیل شده خلاصه: عشق حتی اگه زیر خاکستر نفرت باشه باز هم جوانه میزنه. بکهیون زیرمجموعه ی باند خطرناک اوه و جزو امواله شخصی سهون، رئیس خشن ب...