چشمای چانیول به لی و چن افتاد و لیسا به سرعت به عقب برگشت و با نگاه غمگین لی رو به رو شد .لی چند ثانیه به دست لیسا روی سینه چان خیره شد و با شدید ترین اخمش به چان نگاه کرد
چان خندش گرفت و دست لیسا رو کنار زد
_خودم میتونم
به لی اشاره کرد
_هي رفيق انگار از زنده بودنم اصلا خوشحال نیستیی . چرا شبیه قاتلا نگاهم میکنیی؟؟
لی نیم نگاهی به لیسا انداخت و همراه چن داخل اومدن . چن سمت چانیول دوید و محکم بغلش کرد و چانیول، آخ بلندی کشید
_آه لعنتیی زخممو باز کردییی .اون یکی که با چشماش میخواد بکشم و توام با دستات؟؟ دوستی شما از دشمنی بدتره
چن خندید و دستشو تو موهای چان فرو برد
- رفیققق خوشحالم که زنده ایی دیگه داشتم قطع امید میکردم ازت . دندون تیز کرده بودم رئیس بعدی دایره بشم
چانیول نیشخندی زد
_ منفعت طلبلیسا سری برای چن و لی تکون داد و به چان
نگاه کرد_قربان من میرم بیرون باید به کارای اداره برسم . شب حتما برمیگردم
لى به لیسا نگاه کرد
_تو خسته ای افسر مانوبان . بهتره استراحت کنی . من و چن امشب مراقب رفيق عزیزمون هستیم
ليسا سری تکون داد و بیرون رفت و چشمای مشتاق لي اونو تا دم در ، بدرقه کرد
به محض خروجش از در چان بلند خندید
- اوکی رفیق . مطمئنم نیتت واقعا مراقبت از رفیق تیرخوردته
لى درو بستو سمت چان اومد
_هی عوضی تو دقیقا داشتی چه غلطی میکردی ؟؟
چان خندید
_ اوه در واقع لیسا داشت منو لخت میکرد. خوبه که رسیدید وگرنه ممکن بود مورد تجاوز ، واقع شم
چن با خنده پس گردنی به چان زد
- خفه شو چان اینقد لی رو اذیت نکن . میدونی که عین حیوون عاشق افسر مانوبانه؟؟
چشمای لی از این تشبیه گشاد شد و سکوت کرد .چان خندید
- رفیق عاشقم .من با عشقت هیچ گه خاصی نمیخوردم فقط داشت لباسمو در میاورد
لى خیز برداشت سمت چان و چان بلند خندید
- اوکی اوکی . آروم باش فقط میخواستم لباسمو عوض کنم
لى بهش چشم غره رفت و خودش با خشونت تمام لباس چانو عوض کرد
چن خندید و روی صندلی کنار تخت ولو شد
YOU ARE READING
🩸red embrace🩸
Fanfictionآغوش سرخ_red embrace کاپل ها:چانبک_سهبک_ کريسهو _کایسو ژانر: مافیا_ رمنس_ اسمات_ انگست نویسنده:nehan وضعیت: تکمیل شده خلاصه: عشق حتی اگه زیر خاکستر نفرت باشه باز هم جوانه میزنه. بکهیون زیرمجموعه ی باند خطرناک اوه و جزو امواله شخصی سهون، رئیس خشن ب...