_ سوهو اگه یک قدم دیگه برداری...
با نگاه تحقیر آمیزی روش رو برگردوند
_ چیکار میکنی؟؟ منم میکشی؟؟
کریس با قیافه ای پریشون به سوهو نزدیک شد اما سوهو قبل از اینکه کریس بتونه دستش رو بگیره عقب کشید
_ راحتم بزار
کریس هنوز هم خوشبینانه امید داشت
_ سوهو چرا نمیفهمی؟؟ کیم لیلیم مرده. یعنی بزرگترین مانع بین من و تو رفته به درک
دست های سوهو مشت شد . دلش نمیخواست توی چشم های کریس نگاه کنه . اونقدر ناراحت و عصبانی بود که امکان نداشت متزلزل بشه اما آدم روبه روش هنوز هم کریس وو بود . حتی با اینکه سوهو فهمیده بود چقدر آدم بدیه اما اون هنوز هم نگاه کریس وو رو داشت
سوهو سرش رو با ناامیدی تکون داد
_ چرا متوجه نیستی دکتر وو؟ الان بزرگترین مانع بین من و تو جلوت ایستاده. من جلوت ایستادم.
کریس نگاه ناامیدی بهش انداخت
_ این همه ی عشقت به من بود ؟؟
قلب سوهو از این نگاه فشرده شد و لبخند تلخی زد
_ این همه ی عشق من بود دکتر وو. اما تو چه آدم وقیحی هستی که میتونی هنوز هم رو به روم وایسی و حق به جانب حرف بزنی؟؟؟ تو اصلا میدونی چقدر آدم وحشتناکی هستی؟؟
کریس از شکسته شدن غرورش درد میکشید اما چه اهمیتی داشت؟؟بازوی سوهو رو محکم گرفت
_ چون آدم وحشتناکی هستم نمیتونم عاشقت باشم؟؟ آدم های وحشتناکی مثل من حق دلتنگی ندارن؟؟
از فشار و گرمای دست کریس بدنش شل شد. چند روز میشد کریس رو ندیده بود؟؟ یعنی واقعا اینقدر دلتنگش بود؟؟
ثانیه ای اخم روی ابرو هاش کمرنگ تر شد و به چشم های مصمم کریس خیره شد اما یهو دستش رو محکم عقب کشید و دست کریس روی هوا خشک شد
سوهو داشت فراموش میکرد اون چه آدمیه؟؟؟ واقعا کریس دوسش داشت یا این هم یک نقشه برنامه ریزی شده از طرف اون بود؟؟
سوهو ناباور یک قدم ازش فاصله گرفت
_ کریس وو. من هنوز هم باورم نشده تو با آدمی مثل لیلیم کار میکردی. هنوز هم باورم نمیشه آدم های بی وجدان و خطرناکی مثل سهون، دوست نزدیک تو هستن..و هنوز هم باورم نمیشه با چه رویی بعد این همه مدت اومدی و باهام صحبت میکنی؟
کریس لبخند تلخی زد و یک قدم عقب اومد . روی پشت بوم ساختمون بیمارستان بودند و ممکن بود هر لحظه کسی پیدا بشه و شاهد این دعوا و حرفاشون باشه
_ من روی صحبت باهات رو نداشتم سوهو . این دو هفته ای که ندیدمت رو مرخصی گرفتم و فقط فکر کردم
YOU ARE READING
🩸red embrace🩸
Fanfictionآغوش سرخ_red embrace کاپل ها:چانبک_سهبک_ کريسهو _کایسو ژانر: مافیا_ رمنس_ اسمات_ انگست نویسنده:nehan وضعیت: تکمیل شده خلاصه: عشق حتی اگه زیر خاکستر نفرت باشه باز هم جوانه میزنه. بکهیون زیرمجموعه ی باند خطرناک اوه و جزو امواله شخصی سهون، رئیس خشن ب...