پارت ۱۴

2K 572 106
                                    


..............

به موهای جدیدم هنوز عادت نکرده بودم اما صورتم رو سرد تر نشون میداد. رنگ یخی که روی ترکیب صورتم به خوبی نشسته بود

امشب لیلیم و خانوادش مهمونی بزرگی بین شرکاشون داشتن. اصلا دلم نمیخواست همراهشون برم اما چاره ای نبود و جیسانگ نمیزاشت خونه بمونم.

اونم به دلیل کاملا چرتی. براش جنس جدید اومده بود و توی انبار عمارت جاسازش کرده بود نمیخواست من با اجناس میلیون دلاریش توی خونه تنها باشم. مردک عوضی...انگار که من بخوام از اونها چیزی بدزدم یا اون همه بار رو بزارم روی کولم و از این کشور و آدم های ترسناکش فرار کنم

کنار سهون قدم برمیداشتم. توی دید نبودم و از این بابت هم حسابی راضی بودم. موسیقی کر کننده عمارت لیلیم و آدم های مهمی که اینجا بودن...خیلی هاشون آدم های سیاسی یا وابسته بودن و خیلی ها هم فقط تاجر بودن

لیلیم با دیدن جیسانگ از روی صندلی سلطنتش بلند شد و استقبال جیسانگ و سهون اومد.

سر تا تهش یه تار مو دیده نمیشد. حالا واقعا شبیه مافیا های واقعی شده بود. یه کله تاس و اخمو که
کت و شلوار مشکی هم پوشیده بود.

لیلیم حتی نیم نگاهی هم به سمتم ننداخت و منم ازش رو برگردوندم چون هیچ علاقه ای به دیدن خودش و شریک های آشغال تر از خودش نداشتم.

متوجه نامجون شدم که همراه جام مشروبی، جای خلوتی از سالن ایستاده بود و بی حوصله به اطراف نگاه میکرد. احمقانه بود اما دیدن اون رو به آدم های این مهمونی ترجیح میدادم

وقتی نگاهم رو حس کرد جام مشروب رو برام بالا گرفت و با قدم های آرومی کنارم اومد

به موهام اشاره کرد

_ بهت میاد...صورتت قشنگ تر شده

بی توجه به سهونی که فقط یک قدم ازم فاصله داشت کنار گوشم خم شد

_ نفس آدمو بند میاری. سهون احمق چطور از تو میگذره؟

بهش نیشخند زدم و آهسته کنار گوشش گفتم

_ شاید چون مثل تو مغزش تو پایین تنش نمیزنه

کمی از جام مشروبش سر کشید

_ من قلبم تو پایین تنم میزنه عزیزم‌ . این قلبمه

_ پس امیدوارم قلبت زودتر قطع بشه

چهره افسرده ای به خودش گرفت و بعد هم به خوردن مشروبش ادامه داد

جایی کنار سهون نشستم‌‌ ‌. و به صورت خشکش نگاه کردم‌ . سرش توی گوشیش بود و به اطراف و صداهاش توجه خاصی نداشت. گردنبند نقره ای صلیب، روی پوست سفید گردنش میدرخشید

ابروهای کشیدش مثل همیشه در هم بود و انگار جزئی از اجزای صورتش شده بود.

مرد کنار جیسانگ یکی از شرک های کاریش بود . جون جونکی. نگاهش بین جیسانگ و سهون چرخید

🩸red embrace🩸Where stories live. Discover now