تا به خودم بیام موهام توی دست های سهون، چنگ شد. با عصبانیت تو گوشم گفت
_ چند دفعه بهت گفتم منو اینطوری صدا نکن؟ باید نفستو ببرم؟؟؟
با چشم های گشاد و ترسیده به دستش چنگ زدم
_ آه..ب..باشه...غلط کردممم...
موهام رو بیشتر کشید توی مشتش، طوری که از شدت درد، قطره اشکی، کنار چشمم رو خیس کرد
هولم داد جلو و بدون اینکه من رو آدم حساب کنه سمت حموم رفت
آب دهانم رو قورت دادم و یک قدم سمتش رفتم
_ سهون...زخمت عفونت میکنه...لطفا بزار کمکت کنم
بی تفاوت نگاهم کرد
_ گفتم که...کمک نمیخوام
جرات نداشتم بیشتر از این چیزی بگم. اون سهون بود و راه رفتن روی اعصابش کار کاملا خطرناکی بود، حتی از طرف من
آب دهانم رو قورت دادم و با من من گفتم
_ پس...پس لطفا به زخمت آب نزن . دکتر تماس گرفت و گفت امشب دوباره باید زخمت پانسمان شه . پس...من یه ساعت دیگه برمیگردم اتاقت
سهون به حرفام جوابی نداد و داخل حموم شد . اون معمولا خیلی کم حرف بود . و جواب من رو هم خیلی وقت ها نمیداد
امیدوار بودم به زخمش آسیب نزنه . رفتم توی کمد و گازاستریل رو همراه چسب و بتادین، برداشتم و روی تخت سهون نشستم .
میدونستم اگر بیاد و اینجا ببینم، باز هم عصبانی میشه اما اهمیتی ندادم و منتظرش موندم
********
پوشه رو روی میز انداخت و نیشخندی زد_ چانیول تو از این بابت ، مطمئنی؟؟
چانیول با اطمینان سر تکون داد
_ دیگه وقتش رسیده که اوه جیسانگ رو از تخت سلطنتش پایین بکشم
لی سری تکون داد. مسلما اون قبل از اینکه یه افسر پلیس باشه دوست چانیول بود برای همین با تردید گفت
_ چان تو بهتر از همه توی این مدت، اوه جیسانگ رو شناختی. اون فرد گمنام در عین حال سرشناسیه.
میدونی که چه روش های کثیفی برای پایین کشیدن دشمناش داره . کسی حاضر نشد روی جرم های اون تحقیق کنه . چون همه میدونن چقدر ریسک دارهچن هم سری تکون داد
_ چان من راجب افسر های قبلی که روی اوه جیسانگ تحقیق میکردن یه سری اطلاعات جمع کردم . همشون به طرز مشکوکی کنار کشیدن . چند تاییشون تهدید شدن و چند تایی هم با مرگ خانوادشون یا به قتل رسیدن خودشون به این کار، پایان دادن
چان لبخندی زد و دستش رو روی شونه ی اون دو نفر گذاشت
_ میدونید که من از این پرونده نمیگذرم . تا وقتی اوه جیسانگ و کل تشکیلاتش رو نابود نکنم کنار نمیکشم .
YOU ARE READING
🩸red embrace🩸
Fanfictionآغوش سرخ_red embrace کاپل ها:چانبک_سهبک_ کريسهو _کایسو ژانر: مافیا_ رمنس_ اسمات_ انگست نویسنده:nehan وضعیت: تکمیل شده خلاصه: عشق حتی اگه زیر خاکستر نفرت باشه باز هم جوانه میزنه. بکهیون زیرمجموعه ی باند خطرناک اوه و جزو امواله شخصی سهون، رئیس خشن ب...