پارت ۱۱

2.2K 606 134
                                    


پشت چراغ قرمز ایستاد. دستشو توی موهاش فرو کرد هوا کم کم داشت روشن میشد و چانیول تا خود صبح توی اون استخر پارتی پلاس بود.

چشمش به داشبورد خورد که یه گوشی روش بود. ابروهاش بالا پرید و گوشی رو برداشت و بهش نگاه کرد

تهیونگ چند ساعت پیش ماشینشو قرض گرفته بود اولش فکر کرد گوشی تهیونگه ،اما با دیدن آویز باب اسفنجی مسخرش، فهمید که مال تهوینگ نیست

در حالی که صدای ضبط ماشینو تا آخر زیاد میکرد با ریتم آهنگ تکون می خورد

شماره تهیونگ و گرفت

بعد چند بوق صدای خستش توی گوشی پیچید

-هی چان احمققق میدونی ساعت چنده؟؟؟

چانیول نیشخندی زد

_هی تهی با ماشین من میری دختر بازی؟؟

تهیونگ خمیازه کشداری کشید و گفت:چان دقیقا داری راجب چه گهی حرف میزنی؟؟...اصن توی لعنتی الان باید خواب باشییی .مگه همین دو ساعت پیش در حال به فاک دادن یکی نبودییی؟؟؟

چان نیشخند زد:اوه، تو سرعت عمل منو دست کم گرفتییی؟؟؟؟ به عنوان ارشد دایره مروارید. باید بتونم خودمو مدیریت کنممم

تهیونگ بی حوصله نفس صدا داری کشید:منظورت از کنترل،کنترل تعداد افرادیه که هر شب باهاشون می خوابی؟؟؟

چانیول بلند خندید

_هی تهی سعی نکن با لاشی نشون دادن من خودتو تبرعه کنی. این گوشیه کیه تو ماشین من؟؟

_ ماشین توعه از من میپرسی گوشیه کیه؟؟؟لابد گوشیه یکی از دوست دختراته

چان خواست چیزی بگه که تهیونگ یهو یاد بک افتاد و حرفش و قطع کرد

_ اوووه چانییی یادم اومددد گوشی مال اون پسرست. بکهیون

_ اون دیگه کی بود؟؟

_ احمق همونی بود که شوتت کرد تو آب

با یادآوری اون پسر کیوت، که چان تا حد مرگ حرصیش کرده بود بلند خندیید

_ حالا گوشی اون تو ماشین من چی می خواد؟؟

_ راستش دیشب سر راه رسوندمش .شال گردنتم دادم بهش

_ اوه چه دست و دل باز. ماشینمم میدادی ببره دیگه

_ اون سردش بود. توی ابلهم که به هیجات نبود دلم سوخت سوارش کردم

چان شونه ای بالا انداخت واقعا خوابش میومد:خوبه پس این هفته قراره سرگرمم کنه

بعدم گوشی رو روی تهیونگی که داشت فحشش میداد و میگفت سعی کن آدم باشی و یکم شبیه شغل شرافتمندت زندگی کنی قطع کرد

در واقع چان فقط به خوشگذرونی معتقد بود و به هیچکس توی این دنیا اهمیت نمیداد و البته عاشق شغلش بود

🩸red embrace🩸Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora