نظر برای فیک بعدی

1.4K 238 214
                                    

سلام بچه هاا.😍😍 نیهان هستم. دو تا مقدمه فیک نوشتممممم براتون. حقیقتا نمیدونم برای فیک بعدی کدوم رو شروع کنم. ژانر فرشته من انگست ددی کینکه. بک بچه کسیه که چان قبلا عاشقش بوده چان ازش متنفره ولی بزرگش کرده. خلاصه که مثل آغوش یه جورایی سمه و شخصیت چانش تا حدی شبیه سهون آغوشه. و فیک گناه صورتی فلاف تره. بکش ازون پر رو زبون دراز هاست و چانو عملا دیوونه میکنه. چان ناپدریشه و بک براش نقشه داره. چان یه مرد سختگیر و سنتیه و بکم که شدیدا ازش متنفره. خلاصه بخونید و رای بدید و نظر بدید  به هر کدوم که بیشتر دوسش دارید تا دستم بیاد روند کار بعدی
❌❌❌ حتمااا رای بدید چون در موضوع فیک بعدی به طور مستقیم، اثرگذاره

عنوان فیک:گناه صورتی

کاپل ها:چانبک_هونهان

ژانر: عاشقانه_ددی کینگ_ فلاف

خلاصه چانبک: اگه از بیون بکهیون ۱۸ ساله بپرسید از چی توی این دنیا بیشتر از همه متنفره قطعا جوابش یک کلمست. ناپدرش پارک فاکیول. مرد مزخزف و عصاقورت داده ای که از همون لحظه ورودش به زندگیش کلی قانون کوفتی براش چیده بود و حتی بهش دستور داده بود اونو پدر صدا کنه. پارک چانیول، مرد قانونمدار و سنتی که با روابط همجنس ها حسابی مشکل داشت و البته که بیون بکهیون شرور قرار بود دست بزاره روی نقطه ضعف ناپدریش. ترسناک بود اما اغوا کردن شوهر خشک و جذاب مامانش قرار بود تفریح جدیدش بشه....شاید هم تقدیر جدیدش

خلاصه هونهان: لوهان بهترین معلم مدرسه خصوصی هانگول توی سئول بود . اون آدم آروم و صبوری بود و زیاد با کسی صمیمی نمیشد و تنها چیزی که  توی این  مدرسه کوفتی عذابش میداد شکنجه ای به نام اوه سهون بود. اوه سهون.... شر ترین آدم مدرسه که فقط چون مدرسه مال پدرش بود همه ازش حساب میبردن.   اما اون روی معلم آروم و مظلومش دست گذاشت

برشی از متن

_ اینجا یا جای منه یا این مرتیکه
از صدای فریاد بلندش حس کرد پرده گوشش پاره شد و طولی نکشید که مادرش به سمتش حمله ور شد
_پسره ی بی نزاکت. این چه طرز صحبت کردن با پدرته؟؟

گوشه لب های بکهیون کج شد و با دست به  منفور ترین موجود زندگیش اشاره کرد

_ این مرتیکه بابای من نیست. چند هزار بار بهم بگم اینو؟؟

از این حرف زانو های مادرش شل شد و اون مرتیکه به سرعت بغلش کرد

_ هجی عزیزم آروم باش . بکهیون بچست هنوز درست تربیت نشده . با هم دیگه تربیتش میکنیم .

با ناباوری خندید و انگشت فاکش رو پنهانی از مامانش بهش نشون داد

_ تو منو تربیت کنی؟؟ تو چه خری هستی که بخوای منو تربیت کنی؟؟

_ چانیول . باورم نمیشه این بچه داره این حرف هارو بهم میزنه ‌.

بی حوصله گفت

🩸red embrace🩸Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt