پارت ۱۳

2K 547 95
                                    


_ سوهو جای ولو شدن رو صندلی پاشو برو بیمارای اتاق ۱۲ رو ساپورت کن

سوهو با شنیدن صدای پرستار، چشمای خستشو باز کرد و تو دلش فحشی نثارش کرد

اون در واقع از صبح مثل اسب کار کرده بود حتی بیشتر از شيفتش وایساده بود.

اما بازم یه دقیقه استراحتو بهش حروم میکردن.
و مشکل بزرگ این بود که سوهو اینقدر هميشه تو رودرواسی گیر میکرد و برای همینم همه سو استفاده میکردن و کلی کار میریختن سرش

کلی به مغزش فشار آورد و آخرش آروم گفت

_اقای هان . شیفتم تموم شده و واقعا خستم

سرپرستار اخم کرد وقیافه نفوذناپذيری به خودش
گرفت

_یعنی چی خسته ای؟؟ اینجا نیرو کم داریم چطور میتونی اینقدر بی مسئولیت باشی؟؟.

_پرستار هان بهتر نیست خودتون برید و اتاق ۱۲ رو چک کنید؟؟

سوهو با چشمای درشت شده به سمت صاحب صدا برگشت و دکتر وو رو دید. خیلی خودشو جمع کرد که نیشش باز نشه

دکترر وو همیشه مثل فرشته نگهبان ، میرسید و به سوهو کمک میکرد

سر پرستار که حسابی ضایع شده بود فقط چشمی
گفت و رفت سمت انتهای راهرو

سوهو از جاش بلند شد وسرشو با قدردانی تکون داد

_ممنونم دکتر وو با اینکه معنی اسم من ،فرشته نگهبانه اما این اسم بیشتر به شما میاد

کریس سری تکون داد و نگاهشو از سوهو گرفت

_بهتره ازین به بعد رو خودت کار کنی تا کار خارج از وظیفت انجام ندی

بعد گفتن این جمله به سمت اتاق استراحت رفت و سوهو از پشت هیکل درشت و جذاب کریس رو توی روپوش سفید، حسابی دید زد و نیشش شل تر شد

در واقع کریس ، شبیه به یک پدر حمایتگر بود و به سوهو حس امنیت میداد

البته خوب تنها دلیلشم این نبود و سوهو یه
کراش عمیق روی کریس داشت
اما خب به خاطر خجالتی بودنش ، جرات نمیکرد حرکتی بزنه.

حتی کنار کریس، همش میترسید سوتی بده و خودشو لو بده

لباش آویزون شد . اگه یه ذره از پرویی بکو داشت حتما میتونست مخ کریسو بزنه .

ازین فکر، از خدا حسابی شاکی شد که چرا اونو بکهیون نیافریده

رفت توی اتاق استراحت تا لباس عوض کنه و بره خونه
درو که باز کرد متوجه کریس شد که روی تخت
خوابیده و ساعد دستش روی چشمشه

همون طور که روپوششو در میاورد آروم گفت
_دکتر وو حالتون خوبه؟؟؟

کریس دستشو برداشت و به سوهو نگاه کرد.اوه در واقع چشماش به شدت قرمز بود و خستگی رو داد میزد

🩸red embrace🩸Donde viven las historias. Descúbrelo ahora