روی تخت دراز کشیده بودم . از وقتی که تیر خورده بودم چند روزی میگذشت و درد دستم آروم تر شده بود . البته به لطف جراحی بی نقص کریس ووهنوز هم بی خبر از چان بودم . اون گفته بود باز هم همو میبینیم ؟؟ با همین جملش توی این چند روز خودم رو آروم میکردم .
با کمک دست سالمم سعی داشتم روی تخت بشینم .همون موقع صدای در اومد
خمیازه اي کشیدم:بیا تو
شیومین با سینی پر از غذا و چشم هایی نگران داخل اتاق اومد
سینی رو کنار تختم گذاشت . اما همچنان بهم خیره بود
_ چیه؟ چرا اینطوری نگام میکنی شیو؟؟
لب هاش آویزون شد
_ باورم نمیشه تیر خوردی بکهیون
لبخند بی جونی زدم
_ خودمم باورم نمیشه . اما درد دستم باعث میشه باور کنم
به سینی اشاره کرد
_ رنگت خیلی پریده . آقا گفت برات غذا بیارم . این سوپ جیگر رو حتما بخور . آقا گفت خیلی خون از دست دادی باید تا چند روز از این بخوری
سرم رو تکون دادم
_ مرسی . میتونی بری
شیومین کنار تخت نشست
_ نمیتونی با دستت کار کنی .کمکت میکنم بخوری
هیچ میلی به غذا نداشتم اما دست و پاهام میلرزید و به وضوح حس میکردم بدنم داره کم میاره برای همین به زور چند قاشق خوردم
وقتی شیومین اتاق رو ترک کرد گوشیم رو از کنار تخت برداشتم . قصدم این بود به سوهو زنگ بزنم و همه چیز رو راجب اون کریس ووی عوضی بهش بگم
سوهو شبیه من زندگی نمیکرد. اون زندگی پاکی داشت و حتی کار خلاف، یه جورایی خط قرمز زندگیش بود
پدر اون هم یه نوچه خلافکار جیسانگ بود ولی وقتی باباش مرد سوهو همراه مادرش تا یه مدت ناپدید شد و بعدش هم درگیر بدهی های پدرش شد
اما میدونستم هیچوقت کار غیر قانونی نمیکنه و با کلی بدبختی و زحمت تونست پرستار بشه و روی پای خودش وایسه
برای همین باید بهش میگفتم کسی که اینقدر درگیرش بود واقعا چه آدمیه
شمارش رو گرفتم . و بعد از چند تا بوق برداشت
_ سلام سوهو. بکهیونم
صدای سرخوشش اومد
_ اوه بک . سلام . منتظر بودم بهم زنگ بزنی .
نمیدونستم الان کجاست برای همین با سوئ زن پرسیدم
_ سوهو الان کجایی؟؟
YOU ARE READING
🩸red embrace🩸
Fanfictionآغوش سرخ_red embrace کاپل ها:چانبک_سهبک_ کريسهو _کایسو ژانر: مافیا_ رمنس_ اسمات_ انگست نویسنده:nehan وضعیت: تکمیل شده خلاصه: عشق حتی اگه زیر خاکستر نفرت باشه باز هم جوانه میزنه. بکهیون زیرمجموعه ی باند خطرناک اوه و جزو امواله شخصی سهون، رئیس خشن ب...