پارت ۲۶

2.1K 543 132
                                    


با اضطراب سمت طبقه بالای بار، پا تند کردم . شماره
اتاقها رو چک میکردم و امیدوار بودم اشتباه باشه

در اتاق رو باز کردم و با وحشت آب دهانمو قورت دادم . اتاق خالی بود؟؟

قبل از اینکه فرصت کنم نفس حبس شدمو بیرون بدم یکی از پشت ، داخل اتاق هلم داد.

با نگاه گشاد شده به عقب برگشتم و به شخصی که درو محکم به هم کوبید و قفلش کرد خیره شدم.

این...پارک چانیول لعنتی بود که من رو توی اتاق گیر انداخته بود و طوری با چشم های آتیشی نگاهم میکرد که انگار از سمت من خیانتی دیده؟؟

بعد از قفل کردن در، کلیدو توی جیبش گذاشت و به سمتم برگشت. گیج شده بودم و شاید کمی هم حس ترس میکردم‌ . اون چه مرگش بود؟

_ تو داری چی کار میکنی؟؟

پوزخند ترسناکی زد و مکالمه رو سمت جایی کشوند که فکرش رو نمیکردم

_ اوه .. پس اسم دوست پسرت واقعا سهونه

لب هاش خط شده بود و نگاهش دیگه اصلا اون بی حسی همیشگی رو نداشت و این من رو شوکه میکرد.

قدم های کوتاهم رو سمت در کشیدم و دستگیره رو بالا پایین کردم

_درو باز کن ... میخوام برم بیرون

با حرص خندید و یک طرف بازوش رو به در ، تکیه داد

_ جدا؟‌ فکر کردی تا اینجا کشوندمت که بعدش بزارم بری بیرون؟

لبامو بهم فشردم

_ مسخره بازی رو تمومش کن پارک چانیول. بازش کن . عجله دارم

به در تکیه داد و بهم پوزخند زد

_ اوه .. بيبيمون عجله داره؟؟؟ نکنه دوست پسرت نگرانت شده؟؟

همزمان با لحن تندی که حرفش رو میزد يقمو گرفت و محکم به در، کوبیده شدم و اینقدر یهویی بود که هین بلندی کشیدم و اون دستاشو دو طرف صورتم روی در، فشرد

_ پس اجازه میدی همه ببوسنت اما لبای کثیف من نباید بهت بخوره اره؟؟

چشمای چانیول قرمز بود و موقع ادای این جمله دندوناش رو هم ساییده شد.

دستمو رو سینش فشردم و با یاداوری بوسش با اون دختر ، محكم هلش دادم

_ برو کنار... سهون منتظرمه

حتی یه قدم هم تکون نخورد . از لابه لای دندونای بهم چسبیدش غرید

_آخرین بوست با اون بوده؟؟؟

پلکامو چند بار باز و بسته کردم که تو گوشم گفت

_جواب بدههه

_اره آخرین بار، سهون منو بوسید

پوزخند زد

_تو بهم سیلی زدی ... و حالا میخوای عصبانیم کنی

🩸red embrace🩸Where stories live. Discover now