-چانیول سرشو کج کرد و از گوشه چشم به من که پشت سرش بودم نگاه کرد
_ اره جای گلولست... یکی هم قد و قواره تو بهم زد
خندید...اون هدفمو میدونست... اغوا کردنش
اما مطمئناً نمیدونست چقدر تو این کار مصمم هستمکارمو شروع کردم دستهای آغشته به روغنمو به گردنش مالیدم و شروع کردم به فشارهای ممتد
اما مطمئناً نمیدونست چقدر تو این کار مصمم هستم کارمو شروع کردم دستهای آغشته به روغنمو به گردنش مالیدم و شروع کردم به فشارهای ممتد
با تمام عضلات گردنش بازی می کردم و زیر دستم حرکتشون میدادم
همزمان اونقدری بهش نزدیک شدم که نفس های داغم به گردنش میخورد
اما چانیول که قرار نبود تحت تاثیر قرار بگیره؟؟
اون فقط به تفریح فکر میکرد وقتی چشماش از لذت و کرختی بسته شد یهو عقب کشیدم
چانیول سرشو به معنی چه مرگت شد بلند کرد اما نگاهم به پسر خوش تیپی بود که تازه اومده بود و دو سه روزی بود میدیدمش اون هم فقط به قصد روبه رویی با چانیول
خب جناب پارک تو مغروری و می خوای برای همه انتخاب شماره یک باشی و خودتون رو به تخمت بگیری چرا من هم از نقطه ضعف بهت نزنم؟؟؟
بی توجه به چانیول بلند شدم و با اون پسر دست دادم
- اوووه خوش اومدی منتظرت بودممم
پسر به چانیول اشاره کرد و بهش سلامی داد
-اوه بک به امید دستای تو اومده بودم ولی انگار خودت مشغولی
به چان اشاره کرد با لبخند دست بردم و زیپ پالتوش رو پایین کشیدم
- مشکلی نیست یکی دیگر از ماساژور ها می تونه به آقای پارک رسیدگی کنه
این پسر بلند خندید و دستشو تو موهام حرکت داد به چانیول نگاه کردم از اینکه انقدر جلوش بی پروا رفتار کردم قلبم به سینم میکوبید و بوم....... یه ضربه کاری به غرورش بود
تو چشمای همیشه بی تفاوتش برق عصبانیت رو دیدم هرچند کمرنگ اما قسم میخورم چشماش عادی نبود
برای اینکه ضربه آخر رو بزنم رفتم کنارشو توی گوشش خم شدم
- اوه متاسفم آقای پارک. اما ترجیح میدم کارم رو با اون ادامه بدم
سکوت کرده بود مطمئنم با این جملم کاملا برق حسادت رو تو چشماش دیدم اون نمی تونست قبول کنه جایی که پارک چانیول هست کسی انتخاب دیگه ای داشته باشه
و البته که بیون بکهیون جز این چشمای درشت واین نگاه،هیچ وقت انتخاب دیگه ای نداشت اما چانیول باید منو یکی شبیه خودش می دید تا درک کنه چطور آدما رو کنار میزاره
YOU ARE READING
🩸red embrace🩸
Fanfictionآغوش سرخ_red embrace کاپل ها:چانبک_سهبک_ کريسهو _کایسو ژانر: مافیا_ رمنس_ اسمات_ انگست نویسنده:nehan وضعیت: تکمیل شده خلاصه: عشق حتی اگه زیر خاکستر نفرت باشه باز هم جوانه میزنه. بکهیون زیرمجموعه ی باند خطرناک اوه و جزو امواله شخصی سهون، رئیس خشن ب...