freedom 3 : beginning of the end

e60

تاعو اروم از بغل کریس بیرون اومد و دست کریس رو توی دستش گرفت...

-یی...کجا بودی؟ یه عالمه چیز هست که باید برات تعریف کنم!

کریس اروم سر تاعو رو نوازش کرد و تکه مویی که روی چشم هاش رو پوشونده بود رو از روی صورتش کنار زد...

-منم درگیر بودم... متاسفم که نبودم... برات میگم... اتفاقای زیادی افتاده... ولی ... ون چینگ یه چیزایی برام گفت...

تاعو نگران نگاهش کرد
-چی؟

کریس توضیح داد
-ون چینگ توضیح داد که در اصل خواهرته... پس حالا  یه خواهر داری...

تاعو لبخندی زد...
اروم گفت
-آره... یه خواهر و دوتا برادر...

کریس ابرویی بالا انداخت
-دوتا؟ ون چینگ بجز ون نینگ برادر دیگه ای داره
؟
تاعو نفس عمیقی کشید
-اره... یه برادر دیگه هم داریم...ولی اینجا نیست...یعنی‌... نمیدونم کجاست...

کریس سری تکون داد و گفت
-هی... ناراحت نباش تاعو... مطمئنم خیلی زود برادر دیگه ت رو میبینی...

تاعو نگاهش کرد
-یی... من... قبلا برادر دیگم رو دیدم... فقط... اون زمان نمیدونستم برادرمه...

کریس سری تکون داد
-که اینطور... پس اونو میشناسی...

تاعو اروم گفت
-اره... اسمش جینه... قبلا... پیش دواگری که اونجا شاگرد بودم زیاد می اومد...اون یه شکارچی برده س... و ...

و ساکت شد...
کریس گیج درحالی که احساس میکرد این اسم خیلی براش اشناس پرسید
-و چی تاعو؟ برای چی اینطوری نگاهم میکنی؟

تاعو اروم گفت
-و... اون...کسیه که... می رو کشته...

کریس بلافاصله به یاد اورد که این اسم رو کجا شنیده‌...

برادر تاعو...
همون شکارچی برده ایه که توی زیر زمین دواخونه زندانیه؟!

کریس اروم تاعو رو بغل کرد و تاعو درحالی که هق هق میکرد گفت

-نمیتونم... نمیتونم باور کنم... که جین برادرمه... اون... اون... می رو...

کریس اروم جواب داد
-اون می رو نکشته...

تاعو نگاهش کرد و کریس آروم اشک چشم های تاعو رو پاک کرد
-تاعو... من جین رو دیدم... اون کسی بود که تو رو به شهر برگردوند... باهاش حرف زدم‌... اون می رو نکشته...

تاعو همزمان که شوکه شده بود نفس راحتی کشید
-جین... می رو نکشته... اون...می رو نکشته؟ صبر کن! تو باهاش حرف زدی؟!

کریس سرش رو به معنی اره تکون داد
-باهاش حرف زدم... و اون اینطوری گفت تا تو رو برای جنگیدن با خودش ترغیب کنه... من باهاش حرف زدم... معلوم بود که دروغ نمیگه... نگران نباش تاعو... برادرت یه قاتل نیست!