Writer's P.O.V:
زوج جوان با کلی غرغر، دعوا و تهدید از سمت مادر هاشون، بلخره راضی شدن از استخر بیرون بیان.
خانم مین به اون توله های خیس حوله داد و با جدیت گفت که به داخل ویلا برن تا لباس هاشون رو عوض کنن.
هوسوک و جینیانگ مطیعانه راهی ویلا شدن تا برای عکس دسته جمعی سر و وضع مناسبی داشته باشند.ولی جیمین و یونگی بدون توجه به تهدید های خانم پارک، حوله هارو روی خودشون انداختن و با لبخندی که عضو جدا نشدنی صورت شون بود، منتظر بقیه ایستادن تا برای گرفتن عکس، بهشون ملحق بشند.
و در آخر خانم مین و پارک با چشم غره، کنار پسر هاشون ایستادن و مهمان ها کم کم جای خودشون رو توی کادر عکس پیدا کردن.
_ زودباشید دیگه!
جیمین با صدای بلند فریاد زد تا به گوش جینیانگ و هوسوک که تیشرت به تن داشتن، و با عجله سمت اونها میدویدند برسه.عکاس، دوربین رو تنظیم کرد و دستش رو بالا آورد:
_ یک، دو...سه
برای ثانیه ای نور فلش، مردمک های افراد داخل عکس رو نورانی کرد و دومین عکسِ عروسی امگای وانیلی و آلفای بلوطی به عنوان یادگاری برای آینده ثبت شد.عکسی که توش مادر های داماد ها، اخمی بامزه به پیشانی داشتن، دقیقا برعکس آقای مین و پارک که با لبخندی عریض شونه های همدیگه رو بغل گرفته بودن.
جیمین و یونگی مثل توله گربه هایی خیس، تنها گردی صورت شون به لطف حوله ای که دور خودشون پیچیده بودن پیدا بود. ولی هنوزم لبخند های درخشان شون زینت بخش عکس بود.
باقیه مهمان ها، اعم از دوستان نزدیک زوج جوان و فامیل های درجه یک شون، با لبخندی شیرین به لنز نگاه میکردن.
البته دلیل قهقهه های کوک و جین توی تصویر بخاطر تیشرت هایی بود که جینیانگ و هوسوک به تن داشتن.
چرا که پوشیدن تیشرت های زرد و سبز، همراه با عکس قورباغه و اردک کمی برای سن اون دو بتا مناسب نبود....با اینها اونها اعتراضی نداشتن.
این تیشرت ها شرف داشت به پیراهن های خیس خودشون!
حتی بابت شون کلی از خانم مین تشکر کردن..
.
.
.
(+18)
بعد از خداحافظی و تشکر از مهمان ها، جیمین و یونگی تصمیم داشتن تا شب شون رو توی ویلا سپری کنن.اولین کاری که باهم انجام دادن، یک دوش آب گرم بود؛ چرا که اصلا دلشون نمیخواست فردا صبح با یک سرماخوردگی شدید خاطرات و لحظات خوش امشب از دماغ شون بیرون کشیده بشه.
پس حمام یک ساعته شون-همراه با شیطنت های مو وانیلی-به خوبی به پایان رسید.
هرچند که جیمین به دلایلی نامعلوم، چند دقیقه ای دیر از یونگی از حمام خارج شد.
YOU ARE READING
Love me [Yoonmin]~|completed
Fanfiction↴ేخلاصه مهم نبود چند مرتبه براش هدیه بخره، گل ببره و بهش ابراز علاقه کنه. اون امگا با بی رحمی در حالی که پوزخندی از جنس تمسخر روی چهره دوست داشتنی و زیباش بود، این حقیقت رو که یونگی در سطح خودش نیست رو مثل پتک تو سرش می کوبید و تمام هدایا و احساسات...