Yoongi's P.O.V:
تا خرخره درگیر ادیت کردن عکس ها بودم.
هرچند که این وظیفه جناب هوسوک بود....ولی اون یه جوری منو خام کرد و پشت لپ تاپ نشوند که خودمم نفهمیدم چطور قانع ام کرده تا مسئولیت های اونو به دوش بکشم!هرچند وقتی فهمیدم عکس هایی که باید ادیت کنم، عکس های امگای مورد علاقه مه....بی چون و چرا با هیجان کارم رو شروع کردم!
عکس ها مربوط به کالکشن بهاره بود.
تنها نگاه کردن به اون تصاویر کافی بود تا صحنه ورود و راه رفتن امگا برای برای هزارم توی اون چند روز، جلوی چشم هام نقش ببنده و باعث بشه با دهان نیمه باز، به گوشه ای خیره بشم و دقیقه ها به فکر فرو برم.هنوز یادمه که چطور مثل یک گربه به اندامش تاب میداد و چشم های آدم رو افسون خودش میکرد!
نه تنها من، بلکه تمامی حضار داخل سالن!
بعد از دیدن کلی مدل آلفا و بتا، با هیکل هایی عضلانی و ورزیده....حضور یکدفعه ای اون روی اون سکوه، جوری که نقطه عکس تمامی اون مدل ها بود، آدم رو حسابی غافلگیر میکرد!
بازم من و هوسوک از قبل با جذابیت اون امگا آشنایی داشتیم، ولی بقیه چی؟
اوه مرد.... دلم براشون میسوزه!
جدا از اینکه این زیبایی رو دیر دیده بودن، حتما حسابی هم شوکه شدن.حق داشتن.....من که از قبل با اون امگا آشنایی داشتم، وقتی اونطور روی سکو دیدمش...کم مونده بود فکم با زمین برخورد کنه!
چه انتظاری میشد از بقیه داشت؟!
عکس بعدی رو باز کردم تا ادیتش رو شروع کنم. ولی وقتی چشمم به اون سهرخ افتاد، فهمیدم که بازم باید چند دقیقه رو صرف خیره شدن به نقطه ای مجهول بکنم.
چرا منو انتخاب کرد تا عکس هارو ادیت کنم؟!
اگه با این روند بخوام پیش برم تا فردا هم این وظیفه ای که به کَلَک رو دوشم انداخته بودن، نمیتونستم تموم کنم!بار دیگه به اون چهره خواستنی نگاه کردم.
گردن سفیدش آدم رو به گاز گرفتن وسوسه میکرد.....
همچنین دلم میخواست اون زاویه فکش رو آهسته و نرم با لب هام ببوسم....تو این مدتی که اینجا کار میکردم، اونطور که دلم میخواست نتوستم بهش نزدیک بشم.
شاید بخاطر این بود که اون امگا خیلی جدی فاصله اش رو با بقیه حفظ میکرد. تنها افراد محدودی مجزو ورود به محوطه اش رو داشتن.
که مسلما....من جزوی از اون افراد خوش شانس نبودم-
به جانگ هوسوک حسودیم میشه....چون اون خیلی آزادانه میتونه از دیواری که امگا دور خودش کشیده رد بشه!
حتی یکبار با جفت چشمام دیدم که خیلی راحت بدن ظریف اون پسر رو بین بازو هام گرفت و اون امگا هیچ مخالفتی با آغوش هوسوک نکرد!
CZYTASZ
Love me [Yoonmin]~|completed
Fanfiction↴ేخلاصه مهم نبود چند مرتبه براش هدیه بخره، گل ببره و بهش ابراز علاقه کنه. اون امگا با بی رحمی در حالی که پوزخندی از جنس تمسخر روی چهره دوست داشتنی و زیباش بود، این حقیقت رو که یونگی در سطح خودش نیست رو مثل پتک تو سرش می کوبید و تمام هدایا و احساسات...