ᬊᬁ47: 15 minutes

1.4K 346 135
                                    

Yoongi's P.O.V:

همیشه توی موقعیت هایی قرار میگیری که ذهنت بی‌اختیار شروع میکنه به گفتنِ؛ اگه یک‌جور دیگه بودی خیلی بهتر بود.

کمی لاغر تر
کمی چاق تر
کمی بلند تر
کمی عضلانی تر
کمی خوش چهره تر

و تو هر چقدرم که با خودت طوطی وار تکرار کنی "من خودم رو همین جوری دوست دارم"، بازم صدایِ بلندِ افکارت وسط حرفات میپرن و تمرکزت رو بهم میریزن....

منم داشتم جلوی آینه تمرین می‌کردم که چقدر خودم رو همین جوری دوست دارم.

ولی فقط کافی بود تا از توی کادر دوربین به جیمین و اون مدلِ آلفا نگاه کنم تا تفکراتِ مثبت ام خفه بشند....

لعنتی-
چطور همه آلفا ها اینطور هیکلی و گنده بودن؟!
من چرا نیستم؟؟!

چشمی برای اون مرد چرخوندم و کمرم رو صاف کردم.
شاید بقیه و یا حتی خود جیمین متوجه نشند، ولی مدام داشت با امگام لاس میزد!

چشم هام روته آلفا!
از امگام فاصله بگیر-

_ خیلی خب، سریع لباس ها و میکاپ هاشون رو عوض کنین. برای صحنه بعدی آماده میشیم!
صدایِ رسا و بلندِ هوسوک توی سالن اکو شد و جمعیت به تکاپو افتادن.

خودم رو مشغول تنظیم کردن دوربینم نشون دادم، ولی مردمک هام روی جیمین اون آلفای لاس-زن قفل شده بود.

چرا جیمین باید به شوخی هاش بخنده؟!

وقتی حرکت وانیلم رو سمت رختکن دیدم، فورا مقصدم رو انتخاب کردم.
_ خودم میتونم انجامش بدم....ممنون
با لبخند استایلیست هارو دست به سر کرد و با خروج اون دختر ها، من وارد شدم.

_ وانیل؟
_ جانم؟
همون طور که مشغول عوض کردن باکسرش بود، جوابم رو داد.
با گیجی پلکی زدم و به کل موضوع اصلی رو فراموش کردم:
_ چرا داری باکسر هاتو عوض میکنی؟
نخودی خندید:
_ دارم برای یه برند لباس زیر عکس برداری میکنم عزیزم. چه انتظاری داری؟
_ ....باید لخت شی..؟؟

تنها دیدنِ چهره بُهت زده و متعجب من براش کافی بود تا پقی زیر خنده بزنه.
همون طور که آزادانه میخندید، سمتم اومد و گردنم رو بغل کرد:
_ نگران چی هستی آلفا؟
_ همه قرارهِ بدنِ وانیلم رو ببینن؟؟!

بینی اش رو به گردنم کشید و من تونستم حرکت لبش رو روی پوستم حس کنم.
_ اذیتت میکنه؟
_ آره....
صورتش رو آهسته عقب کشید و با اون گوی های عسلی رنگش، بهم خیره شد. انگشت هاش مشغول بازی با موهای پشت سرم شد و لب هاش آهسته کش اومد.
_ باشه عزیزم....برات درستش میکنم
_ دردسر نشه-....
_ من خودم یه پا دردسرم هانی

با پوزخند گفت و سمت رگال لباس رفت. با وسواس یکی از پیراهن های حریر رو انتخاب کرد و جلوی آینه، مقابل خودش گرفت:
_ رنگش بهم میاد؟
_ هر رنگی بهت میاد
از توی آینه لبخندی بهم زد و پیراهن رو تنش کرد.
چرخی زد و پرسید:
_ خب چطوره؟ باعث میشه که مردم ترقیب بشن تا باکسر رو امتحان کنن؟

Love me [Yoonmin]~|completedDonde viven las historias. Descúbrelo ahora