Jimin's P.O.V:
"یک تخت سلطنتی که خالی بود. اما ثانیه ای بعد، اندام کشیده و ظریفِ امگای معروف کره روش ظاهر شد. پیراهنی اشرافی به تن داشت که پارچه نقطه دوزی شده و سفیدش به شکوه اون امگا اضافه میکرد.
مثل یک فرشته آسمانی به نظر میرسید.
زیباییش همانند الهه ماه بود و لبخندش نماد معصومیت.اما اون مردمک های عسلی رنگش رو ازت گرفت و به کنار دستش داد. جایی که یک تاج ساخته شده با براده آهن و میخ، روی بالشتکی سرخ نهاده شده بود.
اون امگا با متانت، تاج زنگ زده و آلوده رو برداشت و سمت سر خودش بود.
چهره آرومش، بیانگر حس راحتی و اطمينانش بود.
تاج بالای سرش قرار گرفت و قبل از اینکه کاملا روی موهای نرم و ابریشمی اش ساکن بشه، بین دستان اون امگا، دچار گریچ شد و ماهیتش تغییر کرد.حال جای اون تاج ساخته شده با میخ های زنگ زده، تاجی زرین روی سر امگای محبوب نشسته بود.
سرش رو با غرور بالا گرفته بود و نگاهت میکرد.
اون امگا نماد قدرت و اقتدار بود!ثانیه ها گذشت و صفحه نرم نرمک سیاه و در سیاهی مطلق، نماد کمپانی RJ نمایان شد"
بعد از اتمام اون کلیپ کوتاه، یکدفعه صدای جمعیت بلند شد. کارکنان با سوت و دست زدن شون، رضایت شون رو نشون میدادن.
سوکجین با لبخند سمتم برگشت و پرسید:
_ چطوره؟ عالی شده مگه نه؟
_ آره....خیلی خوب شده!صادقانه اعتراف کردم و نامجون با غرور گفت:
_ جیمین نماد کمپانی ماست، کلی سر همین یک دقیقه سختگیری کردم!آلفای بزرگتر سمت جفتش برگشت و همون طور که یقه کتش رو درست میکرد، سری تکون داد:
_ اوهوم....کارت عالی بود جونا~
نامجون به طور ناشیانه ای، لبخند گشادی روی صورتش نقش بست و با شیفتگی به سوکجین خیره شد.آه...بازم عاشقانه های کیم ها
ازشون فاصله گرفتم که ناگهان چیزی افتاد تو بغلم!
_ تبریک میگم هیونگی!
نگاهی به اون آلبالوی فسقلی کردم و لبخندی زدم.
انگشت هام بین تار های قرمز رنگش خزید:
_ چطوری عزیزم؟ خیلی وقت بود ندیده بودمت!
_ متاسفم هیونگ....درگیر کار و اینا بودم.پیشونیش رو با علاقه بوسیدم و صدای خنده اش بلند شد. با حس کردن رایحه ای آشنا و نگاهی سنگین، به اطراف نگاه کردم و تونستم اون آلفای عصا قورت داده رو پیدا کنم.
با خباثت بازو هام رو دور بدن کوک پیچیدم و به خودم فشارش دادم که باعث شد تهیونگ چشم هاش رو ریز کنه.
هه.....آلفای بازنده!
اون قدم هاش رو سمت ما دوتا برداشت.
_ تبریک میگم جیمین شی
با لبخند و ابرویی بالا رفته، سری براش تکون دادم.
YOU ARE READING
Love me [Yoonmin]~|completed
Fanfiction↴ేخلاصه مهم نبود چند مرتبه براش هدیه بخره، گل ببره و بهش ابراز علاقه کنه. اون امگا با بی رحمی در حالی که پوزخندی از جنس تمسخر روی چهره دوست داشتنی و زیباش بود، این حقیقت رو که یونگی در سطح خودش نیست رو مثل پتک تو سرش می کوبید و تمام هدایا و احساسات...