۱.وانیل جان کی قصد بچه دار شدن خواهی داشت؟
وقتی که بتونم یک "پدر" رو درون خودم ببینم. دوست دارم زمانی صاحب یه فرشته بشم که بتونم تمامم رو براش بذارم. میخوام بچه ام از هر لحاظ توی رفاه باشه و برای اون روز صبر میکنم.۲. شما که خیلی هم رو دوست دارین پس چیشد که به یونگی شک کردی مینی؟
من حتی اون لحظه که ترکش کردم هم دوستش داشتم...حتی بیشتر از خودم.
من، فقط حس کردم که برای یونگیم کافی نیستم. حس کردم اون جفتی نیستم که الهه ماه براش در نظر گرفته. پس برای راحتیِ هردومون رفتم.
من خیلی چیز هارو نمیدونستم و نتونستم جلوی افکار منفی مو نسبت به آلفام بگیرم. اما هیچ کدوم از اونها واقعی نبودن۳. اگه میتونستین انتخاب کنین که جونگی چه شکلی بمیره میخواستین که چطور بمیره؟
یونگی: من هیچوقت به اون درجه از خفت و پستی نمیرسم که مرگ کسی رو آرزو کنم.
جیمین: دوست دارم تا وقتی زنده ست زجر بکشه. مردن آسون ترین و راحت ترین چیز برای اونه.۴. هوسوک شی واسه خوب شدن رابطهتون کلی تلاش کرده چیزی دارین که بهش بگین؟
جیمین: ممنون هیونگی. بدون تو ممکن نبود بتونیم به اون زودی باهم حرف بزنیم:<♡
یونگی: اونقدر ازش ممنونم که میتونم به عنوان تشکر بوسش کنم
هوسوک: اوووو:)))
جیمین: هی...وات؟!۵. وانیل کلی بلوبری هستن که دلشون میخواست یونگی همسر اونا باشه چیزی نداری که به اونا بگی؟
جیمین: اوه *خنده*....فعلا که اون مرد منه بلوبری ها. برید و گریه کنید؛)۶. اگه یه روز جفت حقیقیه جیمین پیدا بشه چیکار میکنین؟
جیمین: قرار نیست کسی بهش اهمیت ب-
یونگی: بهش شلیک میکنم
جیمین: ......۷. اگه قرار باشه همدیگه رو تو یه جمله تعریف کنین چی میگین؟
جیمین: میگن مغز بعد از مرگ انسان تا ده دقیقه دیگه زنده میمونه. یونگی حکمِ مغز رو برای من داره. حتی بعد از مرگم اون توی وجودم و پیکرم زنده میمونه...
یونگی: اِکستتیک شوک.....به معنیِ موج خروشانی از انرژی که به محض نگاه کردن به فرد مورد علاقه تون به جسم و روح تون وارد میشه. جیمین باعث میشه که بخوام با بادبادک و کلیدی که توی دستمه، زیر آسمون طوفانی با هیجان بدوم...۸. دوست دارید چند تا بچه داشته باشید و جنسیت، جنسیت ثانویه شون چی باشه؟
یونگی: هوم، اگه تعداد شون زیاد باشه وانیلم درد بیشتری میکشه؟ پس اگه یه دونه جیمین کوچولوی دیگه داشتم برام کافیه.
جیمین: فقط میخوام شبیه یونگی باشه. من یه توله آلفای شکری میخوام۹. اگر بخواید میزان عشقتون به اون یکی رو توی چند کلمه توصیف کنید چطوری توصیف میکنید؟
جیمین: جنگل، جاودانه، بی نهایت
یونگی: نامیرا، شیرینیِ وانیل، روشنایی بخش
۱۰. کوکی…تا حالا شده حتی یه لحظه ازین که بودن با تهیونگو قبول کردی پشیمون شده باشی یا دلت برای یه لحظه بلرزه بگی اگه اونو انتخاب نمیکردم میتونستم فلان کارو بکنم یا فلان چیزو داشته باشم؟؟؟
خب، من از وقتی چشم باز کردم توی این رفاه بودم. ارزش تهیونگ برای من بیشتر از چیز های مادی ئه. آرامش و حسِ خوشبختی ای که کنار دارچینم دارم برام از هرچیزی باارزش تره.
پس نه. تا حالا نشده بخاطر اینجور مسائل به نبود تهیونگ فکر کنم. اون "چیز ها و کار ها" رو میشه در طول زندگیم به دست بیارم، ولی تهته رو نه:<
YOU ARE READING
Love me [Yoonmin]~|completed
Fanfiction↴ేخلاصه مهم نبود چند مرتبه براش هدیه بخره، گل ببره و بهش ابراز علاقه کنه. اون امگا با بی رحمی در حالی که پوزخندی از جنس تمسخر روی چهره دوست داشتنی و زیباش بود، این حقیقت رو که یونگی در سطح خودش نیست رو مثل پتک تو سرش می کوبید و تمام هدایا و احساسات...