Jimin's P.O.V:
تاحالا شده، وقتی به تمام اهداف و آرزو هاتون رسیدید، لحظه ای بترسید؟
بعد با خودتون بگید: همه اینا واقعیه؟! من واقعا اینجام؟ انجامش دادم؟ از پسش بر اومدم؟!
اینکه همه چی دقیقا همون طوری که توی رویا هاتون براش برنامه ریزی کرده بودید پیش بره....باعث میشه بترسید که: نکنه یک خواب شیرین باشه؟ نکنه الان قراره توسط آلارم موبایلم از این رویای دلنشین بیدار بشم!
خب....من دقیقا وسط همون نقطه بودم!
قبل از اینکه عکس برداری هر پنج تا برند و مجله ها تموم بشه، کمپانی درخواست های بیشتری دریافت کرد که همشون خواستار من بودن!
مثل اینکه وجود یک مدلِ امگای مذکر همه رو هیجان زده و کنجکاو کرده بود!
جوری که انگار قصد داشتن با چشم های خودشون منو ببینن تا صحت این خبر یا حتی زیبایی منو بسنجند!
و مسلما کمپانی همه رو قبول کرد.
و مسلما که من سر همه شون حاضر شدم!به حدی عکس برداری هام زیاد شده بود که میشد گفت وقتی تو سطح شهر چشم میچرخاندی، میتونستی تصویر منو پیدا کنی.
صبح از خواب بیدار میشی. به یک پیاده روی صبحگاهی میری و هنگام برگشتن، از دکه نزدیک خونه ات یک روزنامه میخری و لحظه ای که قصد داری پول اون اخبار کاغذی رو حساب کنی، چشمت به مجله هایی که کنار هم چیده شده می افته.
و اونجاست که میتونی منو ببینی.جلد اول بیشتر مجله ها!
یا حتی لحظه ای که توی مطب دکتر منتظر نوبتت نشستی و برای اینکه زمان سریع تر بگذره، یکی از مجله های روی میز رو برمیداری و بازم منو میبینی.
این جریانات تا جایی پیش رفت که حتی من صاحب طرفدار های مخصوص به خودم شدم!
افرادی که مرتبا کار منو دنبال میکردن و با کامنت هایی که سرشار از انرژی مثبت و ایموجی قلب بود، ازم حمایت میکردن!
البته، حداقل 70درصد این طرفدار ها، از امگا تشکیل شده بود.
امگایی که بخاطر پیشرفت و موفقیت من ذوق زده بودن و از اینکه یکی از همنوع هاشون تونسته توی این عرصه درخششی داشته باشه، حسابی خوشحال بودن.
اون 30درصد باقی مونده هم بین بتا ها و آلفا های نوجوان تشکیل میشد.
آلفایی که زیر 20سال سن داشتن و شیفته من شده بودن....اینو میشد از هدایایی که برام میفرستادند حدس زد.
چرا که روی تمامی اون دسته گل ها و باکس های هدیه، رایحه آلفا وجود داشت و از نامه های فانتزی که بین شون بود و نوع جمله بندی و کلماتی که بکار برده بودن، مشخص بود که سن کمی دارن.
به هرحال.....جامعه آلفا و آلفا پرست اصلا از ظهور من شاد نبودن! میتونستم انرژی منفی شون رو حس کنم...!
ESTÁS LEYENDO
Love me [Yoonmin]~|completed
Fanfic↴ేخلاصه مهم نبود چند مرتبه براش هدیه بخره، گل ببره و بهش ابراز علاقه کنه. اون امگا با بی رحمی در حالی که پوزخندی از جنس تمسخر روی چهره دوست داشتنی و زیباش بود، این حقیقت رو که یونگی در سطح خودش نیست رو مثل پتک تو سرش می کوبید و تمام هدایا و احساسات...