صف بهم ریخت و همه به سمت طرفین دعوا رفتن،مراقب ها سرازیر شدن،مرد نسبتا قد بلندی گفت:چه خبره
_این به من حمله کرد
مراقب:چرا به یواین حمله کردی؟
یونگی با نفرت گفت: این بی شرف داشت از دوستای من فیلم میگرفت
تهیونگ و جونگکوک شوکه بهم نگاه کردند
یواین: داره دروغ میگه
مراقب: جیباشو بگردین
با دستور مراقب دو مراقب کنارش جیبهای یو این رو گشتن اما موبایل پیدا نشد، یو این لبخند مسخره ای زد و گفت: من که گفتم دروغ میگه
جیمین فورا گفت: دست اون دختره ست
مراقب برگشت و به دختری که تند تند نفس نفس میزد گفت: نم آن؟
نم آن: ب،،، بله
مراقب: گوشی دست توئه
دو مراقب که مسئول گشتن بودند جلو رفتن برای گشتن نم آن اما مراقب اصلی جلوشون و گرفت و گفت: نم آن اگه گوشی دستته بده
نم آن با بیچارگی به یواین نگاه کرد و گفت: معذرت میخوام
یواین با غضب به نم آن نگاه کرد و نم آن گوشی رو تحویل داد، مراقب نگاهی به جمعیت انداخت و گفت: متفرق شید
بعد به یونگی و یو این گفت: شما دوتا دفتر همین الان
یو این موقع رد شدن به نم آن آروم گفت: دارم برات
این صحنه رو جیهوپ دید...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_اسم؟
+مین یونگی
_تو اسمت؟
*یو این سو
_خب دعوا و شر کردن اینجا ممنوعه، قوانین رو نخوندی؟
پسرا جوابی ندادند و مراقب ادامه داد: این تعهد و امضا کنید
بعد از امضا کردن مراقب رو به یونگی گفت: تو میتونی بری
یونگی خارج شد و مراقب رو به یو این گفت: تو؟ گوشی میاری تو محوطه دانشگاه؟ مگه نگفتن فقط باید تو اتاقاتون گوشی بردارین....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_پسر شما دوتا حواستون کجاست؟
+چ،، چرا ما،، که کاری نمیکردیم
*پس چرا داشت ازشون، فیلم میگرفت؟
-مریض بود
_تهیونگ هیچی نمیخوای بگی تو؟
تهیونگ: چی بگم کاری نمیکردیم!!!
*جین سخت نگیر
جین با حرص: ینی چی؟ ممکنه یونگی اخراج بشه جیمین میفهمی
جیمین با نگرانی گفت: نه انقدرم شدید نیست فکر نکنم
-حالا تو دل بچه رو خالی نکن
جین ناباورانه گفت: نامی باورم نمیشه نمیگیری چی میگم؟
نامجون در حالی که تیکه ای از سوشی توی دهانش میگذاشت گفت: چرا میگیرم ولی خب یونگی سابقه دعوا نداره که بخوان اخراجش کنن، شاید بهش تذکر بدن
جونگکوک که تا اون موقع به حرفها گوش میداد گفت: ع اوناهاش اومد
همه پشت سر رو نگاه کردند به جز جیهوپ، به نظر میرسید توی رویای خودش غرق شده، انگار جدا از فضای عمومی دانشگاه و خوابگاه بود و تهیونگ اینو فهمید، در حالی که یونگی نزدیک میشد و به کنجکاوی پسرا پاسخ میداد تهیونگ دست روی دست جیهوپ گذاشت، جیهوپ نگاهش کرد و تهیونگ گفت: خوبی؟
جیهوپ با سر تایید کرد، در حال صرف صبحانه یونگی بین تعریف ها بزرگنمایی میکرد و باعث خنده پسرا میشد ولی جیهوپ همچنان ساکت بود و تمرکز تهیونگ رو مال خودش کرده بود، جین که رفتار تهیونگ رو دید با ایما و اشاره ازش پرسید و تهیونگ هم به جیهوپ اشاره کرد....
YOU ARE READING
فیک: جونگکوک
Fanfictionاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...